این خواجهزادگان که درین شهر و برزنند
مردند مر زنان را لیکن مرا زنند
زین گونه مولعند برآورد و برد من
کزشان زبر فرو نزنم زیر و برزنند
خورشید چرخ شیفته بر رویشان ولیک
از پشت شیفته بر سایه منند
من مرد مرد گایم و کین اندر افکنم
ایشان همند مرد ولیکن برافکنند
نیمور من چو عامل شغل لواطه است
این کودکان چو مال گذاران برزنند
بر . . . نشان جبایت روغنگران نهاد
کنجاره دادهاند و به تدبیر روغنند
تا . . . ر من بساط پلاسین بگسترید
این کودکان پلاس به . . . ن بر همی تنند
زین تهمتنی که هست از ایشان به نزد من
همچون مخنثند اگر چه تهمتنند
از خط نودمیده چرا این به خط شدن
گر کودکان زیرک با حیله و فنند
انگشت نرم و ناخن تیز است جمله را
دستور داده من که برآرند و برکنند
خرمن به باد دادن رسم است و میدهند
. . . نها به باد زان که به . . . نها چو خرمنند
مردانه من کزین سکوینجه ریخته
خرمن کنم به باد که ار جاش که کنند
ای بس کسا که از پی این زیردامنی
نیفه فرو کشیده و برچیده دامنند
چون مرزشان به گردن گرز اندر افکنم
کول افکنم اگر چه گلو گرد و گردنند
چون من بفاجری پسران در مفاجری
همچون چراغ در شب تاریک روشنند
. . . نشان شدست چون لگن شمع کوکبی
واندر جواب این همه لالند و الکنند
همچون چراغ پله نگردند سرفراز
زیرا که زخم یافته چون . . . ن هاونند
زان دیگ سیمگون که میان ران هر یکی است
خالیگران دزد سبکدست ریمنند
هر چندشان فرو کنم آلات دوغ پای
ایشان برون دهنده درستی و ارزنند
هستم بر آنکه . . . ر نهم پیش لوطیان
تا جمله جمله را بخورند و براکنند
وانگه بر آنکه رشک برد زو ستون . . . ر
خودشان ادب کنم که بدزدند و بشکنند
دور از شما و ما که به . . . ری چو . . . ر من
خر را به زیر دم نخلند و نیارنند
هست این جواب آنکه سنایی به نظم کرد
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات نابسامان و خشم شاعر نسبت به افرادی به نام "خواجه زادگان" میپردازد که به نظر میرسد به او ظلم کرده و در جامعه خود را برتر از دیگران میپندارند. شاعر به توصیف ضعفها و ناتوانیهای آنها میپردازد و به طور ضمنی آنها را به تمسخر میگیرد و از این که خود را مرد مینامند، انتقاد میکند. او به نوعی انتقامجویی و قدرتنمایی اشاره دارد و در عین حال از ناتوانیهای این خواجه زادگان در برابر خود سخن میگوید. در نهایت، شاعر به احساس تنهایی و بیاعتنایی به این افراد که به او دشمنی میورزند، اشاره میکند و نشاندهندهی نسبت او با آنهاست.
هوش مصنوعی: این افراد ثروتمند و فرزندان خانوادههای بزرگ که در این شهر و محلهها زندگی میکنند، به دنبال زنان میروند، اما در مورد من چنین نیست و به من آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: این بیان نشاندهندهی حالتی است که شخص، به شدت تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار گرفته و از شدت هیجان، قادر به کنترل خود نیست. او نمیتواند زیر و بم این وضعیت را درک کند و از آن فرار کند، بلکه خودش را درگیر آن احساسات کرده و رهایی از آن برایش دشوار است.
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان به زیبایی بر آنها میتابد، اما در عوض، در پسزمینه، برای سایهی من شیفته و مجذوب میشود.
هوش مصنوعی: من یک مرد واقعی و شجاع هستم و آمادهام که انگیزهها و احساسات خود را به نمایش بگذارم. دیگران نیز مردان هستند، اما ممکن است نتوانند به خوبی احساسات و افکارشان را بیان کنند.
هوش مصنوعی: من به عنوان یک شخص، متوجه میشوم که نیمور من به شدت تحت تاثیر شغف و تمایلات خود است، و این کودکان مانند کسانی هستند که با رفتارشان تأثیر گذار میشوند.
هوش مصنوعی: بر روی پیشانیات نشانهای ایجاد کردهاند که نشاندهنده زیبایی و جاذبهات است و به طرز ماهرانهای این زیبایی را به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: شما در حال آماده کردن زمینهای برای یک جشن هستید، و بچهها با شور و شوق در کنار هم بازی میکنند و به شادی میپردازند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که به من اتهام میزنند، به نظر من شبیه مردانی با رفتار زنانه هستند، حتی اگر در ظاهر مرد باشند.
هوش مصنوعی: چرا از سرگرمیها و بازیهای کودکانه به دنبال دلیلی برای جدیت و خطاکاریهای بزرگترها بهخصوص در دنیای خط و نوشته باشیم، در حالی که کودکان زیرک میدانند چگونه با زیرکی و تدبیر به اهداف خود برسند؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی با نرمی و ظرافت (انگشت نرم) و در عین حال با قدرت و شدت (ناخن تیز) ، به دیگران دستور میدهد که چه کارهایی انجام دهند یا چه چیزهایی را از میان بگذارند. به نوعی نشاندهنده کنترل و تأثیرگذاری فرد بر دیگران است.
هوش مصنوعی: از دست دادن نعمتها و فرصتها امری طبیعی است و برخی افراد این کار را انجام میدهند. اما انسانها که مانند خرمنهای پرمحصول هستند، نباید به سادگی از دست بروند.
هوش مصنوعی: من با شجاعت از اینجا به سوی نامعلوم میروم و تمام تلاش خود را میکنم تا موفق شوم، حتی اگر در این مسیر همه چیز را از دست بدهم و اگر نتوانم به جایی برسم.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که به خاطر این دامنهای زیبای زنانه، به آنها اهمیت میدهند و از آنها استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که مرزبانان را با گرز به زمین بیاندازم، با اینکه آنها گردن و گلو دارند، همچنان آنها را زیر پا میزنم و فشار میآورم.
هوش مصنوعی: وقتی من در بدیها و ناملایمات قرار میگیرم، پسرانی که اطرافم هستند مانند چراغی در شب تاریک، برایم روشنی و امید میآورند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که روشنایی و زیبایی یک شمع مانند ستارهای در آسمان نمایان شده است، و در پاسخ به همهی این زیباییها، برخی افراد همچنان خاموش و بیصدا هستند.
هوش مصنوعی: مانند چراغی که در پلهها روشن است، سرفراز و بلندمرتبه نباشید؛ زیرا که زخمخوردهاند و در واقع مانند هاونی هستند.
هوش مصنوعی: از دیگ نقرهای که در میان ران هر کسی قرار دارد، افرادی هستند که به سادگی و با چالاکی، به دزدی و بردن آن مشغولند.
هوش مصنوعی: هر چند من تلاش میکنم که آنها را به پایین ببرم، اما ابزار و وسایلی که دارم، به نوبه خود حقیقت را روشن میکنند و آنها بیارزش به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: من آمادهام که به جمعی از مردم ناپاک بپیوندم تا آنان همه گفتارهایم را ببلعند و فراموش کنند.
هوش مصنوعی: سپس بر کسی که به او حسادت کردند، باید خودم را مؤدب کنم تا آنهایی که او را دزدیدند و شکستهاند، مورد احترام قرار دهم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی در دوری از محبوب خود احساس تنهایی و ناامیدی میکند. او به یاد میآورد که چگونه دیگران در راحتی و خوشحالی زندگی میکنند، در حالی که او در غم و دوری به سر میبرد و هیچ کس برای او اهمیت نمیدهد یا به او توجه نمیکند. این احساس حسی از عدم تعلق و دوری از روابط انسانی و محبت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به افرادی که بدون دلیل و منطقی دشمنی میکنند و سخن سنایی در نظم نیز به نوعی به این رفتار بیمورد آنها پاسخ میدهد. ذهنیت و رفتار این افراد از روی نادانی و غفلت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
بس بوالفضول و یافهدرای و زنخ زنند
همین شعر » بیت ۲۳
هست این جواب آنکه سنائی بنظم کرد
این ابلهان که بی سببی دشمن منند
آن خوشه های رز نگر آویخته سیاه
گویی همی شبه به زمرد در اوژنند
وان بانگ چَزد بشنو ، از باغ نیمروز
همچون سفال نو که به آبش فرو زنند
با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
کاو مرهم است اگر دگران نیش میزنند
ای صورتی که پیش تو خوبان روزگار
همچون طلسم پای خجالت به دامنند
یک بامداد اگر بخرامی به بوستان
[...]
ماراست دوست یک دو جهان جمله دشمنند
یک سینه پیش نه همه گر تیر میزنند
ای سرو سرفراز که در باغ دلبری
آزاد خلق و دست تعلق بدامنند
بگذر بسومنات تو بت روی سیم تن
[...]
جمعی که مرهم جگر خستهٔ منند
از جعد عنبرین همه عنبر به دامنند
از تیر غمزه رخنه به جانم فکندهاند
خیلی که از دو زلف خداوند جوشنند
من دشمنم به خیل نکویان که این گروه
[...]
ترکان چشم او پی خونریزی منند
کاین گونه بر دلم ز مژه ناوک افکنند
هر کس که دید سجدهٔ ما پیش ابرویش
گفتا که این بود بت و اینان برهمنند
انداختند خوش سپر اندر در طریق عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.