گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است

گل عاشق مل است که مل قصه گل است

اکنون چرای آهو در دشت سنبل است

بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

ای سروری‌ که قول تو چون وحی منزل است

کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است

عالی دو آیت است علا و بها بهم

در شان دین و دولت تو هر دو منزل است

هر روز بر دوام دهد آفتاب نور

[...]

امیر معزی
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است

و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است

گاهی حدیث من ز غزل‌های قمری است

گاهی سماع من ز نواهای بلبل است

گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است

[...]

سراج قمری
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - مدح

 

لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است

اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است

اثیر اخسیکتی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

مشتاب ساربان که مرا پای در گل است

در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است

تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود

بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است

شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق

[...]

همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨۵

 

هر کس که حال دینی و عقبی شناخت او

زین بس ملول حال بدان سخت مایل است

چیزیکه هست مرتبه اولش هلاک

ترسان بود ز آخر او کو نه غافل است

و آنچیز کآخرش بجز از مرگ هیچ نیست

[...]

ابن یمین
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۵ - مسمط

 

ناقابل است آن که بنامد به کوی تو

آن کس که در گذار تو افتاد قابل است

چندان که گرد خرمن هستی برآمدم

کاهی نیافتم که ز ذکر تو غافل است

از آرزوی روت تشنه بمیرم ننگرم به آب (؟)

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۵ - مسمط

 

هر صوفی ای که باده ننوشید بی صلاست

هر عالمی که عشق نورزید جاهل است

نسیمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

در صورت تو سر جمالی که مجمل است

در خط و خال و عارض و زلفت مفصل است

هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود

این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است

حسن تو از تصرف مشاطه فارغ است

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

ساقی بیا که قصر بقا در تزلزل است

درده شراب لعل چه جای تعلل است

گر دور جام می به تسلسل کشد رواست

بررغم آن که منکر دور و تسلسل است

داری هوای میکده ترک سبب بگوی

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱ - مخترع

 

حسنی که دیده دید دل آن سوی مایل است

فریاد دل ز دیده و آه من از دل است

خواهم که آتش افتد از آن چهره در نقاب

گو از چه رو بچشمم ازان روی حایل است

در ظلمت فراق چو نوشم زلال خضر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

تا خط به گرد آن لب شیرین شمایل است

ابر میان عیسی و خورشید حایل است

از گل چه گونه پای به اندیشه بر کشم

کاندیشه این چه در ره او، پای در گل است

از کفر عشق باز ندارم که روز حشر

[...]

عرفی
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ما را به آل خیر نبیین توسل است

بر ذات پاک خالق عالم توکل است

باما هر آنکه خصمی بیهوده میکند

از پا در آید آخر و ما را تحمل است

کم عمر باشد آنکه به ما دشمنی کند

[...]

میرداماد
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

دارد حذر ز فتنه ی او هر که عاقل است

همچون شراب کهنه، جهان پیر جاهل است

هر چیز شد حجاب تماشای او مرا

آتش زنم بر آن، همه گر پرده ی دل است

از بس که با غبار دل آلوده می رود

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۰

 

ترک خودی مراد ز قطع مراحل است

این بار هر کجا فتد از دوش منزل است

آب ستاده رشته برون آورد ز پا

بگسل ز همرهی که گرانجان و کاهل است

یکرنگ دل چو شد تن خاکی گهر شود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱

 

روی تو برق خرمن آسایش دل است

زلف تو تازیانه جانهای غافل است

هر خون که کرد در دل عشاق، مشک شد

اکسیر دانه است زمینی که قابل است

از رنگ و بوی، حسن خداداد فارغ است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۲

 

آب حیات شبنم آن روی چون گل است

عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است

یک چشم پر خمار به از صد قدح شراب

یک چهره شکفته به از صد چمن گل است

بر روی دست باد مرادست سیر من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۳

 

شاخی که چار فصل پر از میوه و گل است

دست ز کار رفته اهل توکل است

چون عاشقی کند به دل جمع عندلیب؟

در گلشنی که غنچه پریشانتر از گل است

نقش مراد دیده جوهرشناس ماست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵۷

 

موج خطر سفینه اهل توکل است

در رهگذار راست روان تیغ کج پل است

ز افتادگی چو شبنم گل نیستم غمین

چون پله ترقی من در تنزل است

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

هر خس به باغ ما گل و هر زاغ بلبل است

آشفتگی گلی است که مخصوص سنبل است

ناز بهار چند کشم از برای گل

فصل خزان خوشست که هر برگ او گل است

مخصوص ماست از نگه کنج چشم یار

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode