مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
تعجیل میکنی تو و پایم نمیرود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
شیرینی وصال چو بیتلخی فراق
کس را نصیب نیست ز دوران چه حاصل است
چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنیست
پیوند با کسی نکند هر که عاقل است
روز وداع غرقة خونند عاشقان
وان کاو نظاره میکند از دور غافل است
ما را خیال دوست به فریاد میرسد
ور نه فراق صحبت او زهر قاتل است
هر جا که مینشینم و چندان که میروم
در گردنم دو دست خیالش حمایل است
از دیدة همام خیالش نمیرود
آنجا فراق نیست که پیوند با دل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است
گل عاشق مل است که مل قصه گل است
اکنون چرای آهو در دشت سنبل است
بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است
عالی دو آیت است علا و بها بهم
در شان دین و دولت تو هر دو منزل است
هر روز بر دوام دهد آفتاب نور
[...]
در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است
و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است
گاهی حدیث من ز غزلهای قمری است
گاهی سماع من ز نواهای بلبل است
گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است
[...]
لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است
اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است
هر کس که حال دینی و عقبی شناخت او
زین بس ملول حال بدان سخت مایل است
چیزیکه هست مرتبه اولش هلاک
ترسان بود ز آخر او کو نه غافل است
و آنچیز کآخرش بجز از مرگ هیچ نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.