گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

مشک فشان شد زتو باد صبا

ای خم زلفین دو تا مرحبا

حلقه عشاق بهم میزند

محرم این حلقه چرا شد صبا

مرغ سلیمان توئی ای نیک پی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

عشق به بندد چو ره هوش را

پنبه نهد عقل و خرد گوش را

یوسف گل شاهد گلزار شد

مژده ببر بلبل خاموش را

ای که نخوردی می صوفی فکن

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

جامه کعبه چو خم موی تست

قبله عشاق در ابروی تست

یوسف مصری که برآمد زچاه

چنبر دلوش رسن موی تست

اژدر موسی که بود سحرخوار

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

تا خم و خمخانه بدست علیست

هر که درین نشاء مست علیست

سبحه و زنار همه آلتند

رشته این کار بدست علیست

مست چه میخانه چه و می کدام

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

عشق بتان حاصل ایام ماست

کام نجستن ثمر کام ماست

عشق بتان و بت بتخانه چیست

بشکنم این جمله که اصنام ماست

تا که نعیم ابدی یافتم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

دوست بخلوتگه دل برنشست

در برخ خیل رقیبان ببست

نوبت شادی بزن ای نوبتی

کامدم آن دولت رفته بدست

گرچه بود عقل که مفتون تست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

پسته دهن بسته زخندیدنت

آینه حیران شده از دیدنت

خون بدل کبک دری میکنی

آه از این طرز خرامیدنت

ساخته با بوی خوشت بلبلان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

از برم آن سرو خرامان گذشت

برق یمانی به نیستان گذشت

گر بجهان هجر و وصالی بود

ود که مرا عمر به هجران گذشت

جوهری عقل چو لعل تو دید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

مغبچگان گرد مغان صف زنید

نغمه سرایید و به کف دف زنید

زاهد اگر لشکر زهد آورد

با سپه غمزه بر آن صف زنید

برهمنان را به چلیپا کشید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

بوالهوسان گرد تو غوغا کنند

این مگسان طوف بحلوا کنند

خرمن سیم تو به یغما برند

سیم و زرت گرچه مهیا کنند

یوسف من خودنفروشی بسیم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

دیده نظر باز و رخت بی نظیر

بگذرم از جان زتوام ناگزیر

سر خوش می را چه غمست از خمار

اهل غنا را چه خبر از فقیر

چهره و خطت چه بود فی المثل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

غمزه بود مست و نظر هوشیار

سحر مبین است ببین چشم یار

تیر نظر اوج چو گیرد زچشم

خط نظر بند نیاید بکار

مطرب عشاق مخالف مزن

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۱

 

بختی عقلم بگسسته عقال

عشق خلاصی دهد از ما یقال

خس صفت از جنبش باد شمال

چند روی سوی یمین و شمال

کعبه جانان دل و سوی حجاز

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۱

 

داشت خمارم سر دیوانگی

ساقیم آورد می خانگی

گو ننهد پای در این سلسله

هر که ندارد سر دیوانگی

شمع جمالت چو تجلی کند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۸

 

رنگ ز خورشید عیان میبری

پرده مه را چو کتان میدری

توبه زهاد گزند از تو یافت

عقل حکیمان به زبان میبری

کار ملایک نکند آدمی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode