پسته دهن بسته زخندیدنت
آینه حیران شده از دیدنت
خون بدل کبک دری میکنی
آه از این طرز خرامیدنت
ساخته با بوی خوشت بلبلان
چون نرسد دست بگلچیدنت
خواست بسنجد رخ تو با قمر
عقل فرماند زسنجیدنت
قتل جهان بهر تو گر راحتست
نیست کسی را سر رنجیدنت
خاطر مطبوع تو مشگل پسند
کس چکند بهتر پسندیدنت
زاغ فزون شد بچمن عندلیب
نیست بگل وقت سرائیدنت
نعل بر آتش چو نهد زلف تو
غمزه بس از بهر گرائیدنت
چند زلیخا تو زنی لاف عشق
نیست زیوسف سر پرسیدنت
زلف وی آشفته بدست رقیب
ماند و بخود باید پیچیدنت
دامن حیدر بکف افتد اگر
از همه بایست که ببریدنت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پا به دم مار ز نادیدنت
خلق به فریاد ز نشنیدنت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.