رنگ ز خورشید عیان میبری
پرده مه را چو کتان میدری
توبه زهاد گزند از تو یافت
عقل حکیمان به زبان میبری
کار ملایک نکند آدمی
فعل بشر سر نزند از پری
زهره زوجد تو بود در سماع
کسب شرف از تو کند مشتری
نقش بتی تحفه فرستم به چین
تا نکند مانی صورتگری
دین و دل خلق ندارد محل
کاز نظری جان جهان میبری
آینه دوست سراپاست صاف
تصفیه کن تا که به خود ننگری
رفته ز شیرینی جان گر حدیث
ای لب نوشش نه تو شیرینتری
مهر رخ تو ز بهشت ابد
بر دل عشاق گشوده دری
پا مکش آشفته که آنجاست خلد
گر به سر کوی علی بگذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات نشاندهندهی زیبایی و جذابیت عشق و معشوق است. شاعر به تأثیرات عمیق عشق بر جان و دل انسان اشاره میکند، بهطوریکه حتی عقل و تفکر حکیمان تحتالشعاع آن قرار میگیرد. او همچنین از قدرت و زیبایی معشوق میگوید که میتواند پردهها را کنار بزند و زهره را به وجد بیاورد. معشوق، به عنوان منبعی از زیبایی و کمال، همواره شرف و ارزش را به دیگران میبخشد. در نهایت، شاعر از سبک و جلوهی معشوق سخن میگوید که بر دل عشاق گشوده دری از عشق و محبت است.
هوش مصنوعی: نور خورشید به وضوح میتواند پرده شب را کنار بزند، مانند اینکه کتان را پاره کنی و کنار بزنی.
هوش مصنوعی: زاهدان از تو لطمهای دیدهاند و عاقلها با کلام تو دچار مشکل شدهاند.
هوش مصنوعی: تنها انسان میتواند کارهایی انجام دهد که فرشتگان قادر به انجام آن نیستند و آدمی نباید از روح و طبیعت خود فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: زهره، از شوق و عشق تو در حال وجد و شادابی است و میکوشد تا از وجود تو افتخار و شرافت کسب کند.
هوش مصنوعی: یک تندیس زیبا و ارزشمند به چین ارسال میکنم تا دیگر مانی دیگر نتواند به عنوان هنرمند قدرتمند شناخته شود.
هوش مصنوعی: دین و دل مردم جایگاهی ندارند، چون با نگاه تو، جان جهان را به تسخیر در میآوری.
هوش مصنوعی: دوست مانند آینهای است که تمام ویژگیهایش را به وضوح نشان میدهد. اگر بخواهی به حقیقت وجود خود پی ببری، باید ناخالصیها و افکار منفی را از خود دور کنی تا بتوانی به زیبایی واقعیات نگاه کنی.
هوش مصنوعی: اگر جان من از شیرینیاش رفته باشد، فراموش نکن که تو بهمراتب شیرینتر از داستانی هستی که لبهای نوشین تو بیان میکنند.
هوش مصنوعی: چهرهی تو مانند نوری از بهشت، دری را به روی دل عاشقان باز کرده است.
هوش مصنوعی: پا را از آشفتهگی مشو که آنجا بهشت است، اگر از کوی علی بگذری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گشتن این گنبد نیلوفری
گر نه همی خواهد گشت اسپری
هیچ عجب نیست ازیرا که هست
گشتن او عنصری و جوهری
هست شگفت آنکه همی ناصبی
[...]
ای پسر خوش تو بدین دلبری
حور بهشتی ملکی یا پری
هم نبود حور و پری را به حسن
این همه مردافکنی و دلبری
ماه پری طلعت حورا فشی
[...]
ریخته نوش از دم سیسنبری
بر دُم این عقربِ نیلوفری
ای دل سرمست، کجا میپری؟
بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی
دایهٔ هر جان و تو از جان بری
صد مثل و نام و لقب گفتمت
[...]
خانه صاحب نظران میبری
پرده پرهیزکنان میدری
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری
این چه وجود است نمیدانمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.