داشت خمارم سر دیوانگی
ساقیم آورد می خانگی
گو ننهد پای در این سلسله
هر که ندارد سر دیوانگی
شمع جمالت چو تجلی کند
مهر و مه آیند به پروانگی
عقل به افسانه بخفت هنوز
عشق فسونساز به افسانگی
من نکنم جز سخن آشنا
عشق نکوبد در بیگانگی
عقل نتابد خطر عشق را
عشق بود آفت فرزانگی
باده حلال است به فتوای عقل
لعل تو آید چو به میخانگی
ختم شد آشفته به رندیّ و عشق
پیر خرابات به مردانگی
شیر خدا کآدم و نوحش به حشر
فخر نمایند به همخوانگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی عاشقانه و دیوانگی در عشق است. شاعر از خمار و دردی که ناشی از عشق است صحبت میکند و به میخانه و باده به عنوان نمادهایی از شادی و آزادی اشاره میکند. او میگوید که عقل نمیتواند به درستی عشق را درک کند و این عشق است که با افسانهها و فریفتگیهایش زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شعر به نزدیکی و اتحاد دو عاشق اشاره میکند که در کنار هم به زیبایی و عشق زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: من به شدت دلتنگ و دیوانهام و ساقی، با خوشحالی و محبت، مرا به میخانه دعوت کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مسیر وارد میشود، باید دیوانه باشد وگرنه نمیتواند گام به این راه بگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو رخ نمایی کند، خورشید و ماه به گرد تو میچرخند و به عشق تو میپردازند.
هوش مصنوعی: عقل هنوز در خواب افسانهها است، در حالی که عشق به خلق داستانهای جادویی مشغول است.
هوش مصنوعی: من فقط به گفت و گو با کسانی که با من آشنا هستند میپردازم، و عشق در میان غریبهها کارساز نیست.
هوش مصنوعی: اگر عقل نتواند خطر عشق را درک کند، پس عشق همان آفتی است که بر خردمندی تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: شراب به حکم خرد مجاز است، و لعل تو (که نماد زیبایی و دلربایی است) زمانی به میخانه میآید که در آنجا باشی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در پایان، حالت گیجی و بیخیالی ناشی از عشق و زندگی سرشار از طرب و خوشگذرانی به واقعیت مردانگی و پختگی میانجامد. در واقع، این تجربههای عاشقانه و مبارزات زندگی نوزایی و بلوغ فرد را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: شیر خدا که آدم و نوح در روز قیامت به او افتخار خواهند کرد، به خاطر همخوانگی و همراهیاش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سپهر افکنده ز مردانگی
غول تو بیغولهٔ بیگانگی
روی بپوش ای قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی
بلعجبیهای خیالت ببست
چشم خردمندی و فرزانگی
با تو بباشم به کدام آبروی
[...]
مشعلهٔ عشق چو شد خانگی
سوخته شد عقل به پروانگی
روح امین با همه فرزانگی
زد علم دعوی پروانگی
حاصل من چیست ز فرزانگی
رنج، خوشا عالم دیوانگی
آنکه سرزلف تو زنجیر ساخت
داد به ما منصب دیوانگی
بو که نمائیم به خویش آشنا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.