دیده نظر باز و رخت بی نظیر
بگذرم از جان زتوام ناگزیر
سر خوش می را چه غمست از خمار
اهل غنا را چه خبر از فقیر
چهره و خطت چه بود فی المثل
مجمر افروخته دود عبیر
یاد تو بیرون نرود از خیال
نقش تو بیرون نرود از ضمیر
رحم باین خسته کن ای شخ کمان
بسملم و طالب یک نوک تیر
به که نگویم غم پنهان خویش
چون تو بصیرفی و علیم و خبیر
عشق چه دامنست که از شوق او
میل رهائی ننماید اسیر
گرچه زدرویش خطائی برفت
عفو کند حاکم پوزش پذیر
مدح علی کرده رقم لاجرم
خامه آشفته فشاند عبیر
دست مرا گیر که بیچاره ام
رحم بدرویش نماید امیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوقش میگوید و ناتوانی خود را در مقابل عشق بیان میکند. او احساس میکند که برای فراموش کردن معشوقش ناچار است از جان بگذرد و به اندازهای در غم عشق غرق شده که دیگر به حال فقیران و اهل غنا توجهی ندارد. شاعر به توصیف چهره معشوق با عبارات شاعرانه میپردازد و تأکید میکند که یاد او هرگز از ذهنش خارج نمیشود. او از معشوق میخواهد که به حال او رحم کند و به او کمک کند، زیرا به شدت در غم و درد است. شاعر همچنین اشاره میکند که حتی اگر از درویش خطا و سفرایی سر بزند، معشوق باید بیپروایی و بخشش داشته باشد. در نهایت، او خواستار رحم و نجات از طرف معشوق است و از او درخواست کمک میکند.
هوش مصنوعی: چشمانم به جمال تو عادت کرده و زیبایی تو بینظیر است. برای من چارهای جز این نیست که جانم را فدای تو کنم.
هوش مصنوعی: سراسر شادابی و سرزندگی در می نوشیدن است و برای او هیچ نگرانی از حال خمار برای دیگران وجود ندارد. اهل خوشی و ثروت هم از حال فقرا و دشواریهایشان هیچ اطلاعی ندارند.
هوش مصنوعی: چهره و خط تو مانند مجمر در حال سوختن، عطر و دود خوشبویی را منتشر میکند.
هوش مصنوعی: یاد تو هرگز از ذهنم نمیرود و تصویرت هم از درونم محو نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای تیرکمان، به من رحم کن! من دلم خون است و در طلب یک تیری که مرا نجات دهد.
هوش مصنوعی: به چه کسی باید بگویم غم پنهان خود را وقتی که تو آگاه و دانا هستی؟
هوش مصنوعی: عشق چنان گیسویی است که شخص هرگز نمیتواند از شوق او رهایی یابد و همچنان در بند او باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگرچه درویش خطایی مرتکب شده است، ولی حاکم که دل بزرگ و عذرپذیری دارد، او را میبخشد.
هوش مصنوعی: علی را ستایش کرده و در نتیجه، قلم به شکلی پریشان و بینظم احساسات خود را بروز میدهد.
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر که من در وضعیت بدی هستم و کسی رحمت به من نمیکند، حتی امیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
بر که پناهیم توئی بینظیر
در که گریزیم توئی دستگیر
از همه باشد به حقیقت گزیر
وز تو نباشد که نداری نظیر
مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر
آن عرق است از بدنت یا گلاب
[...]
هین که به جان آمدهام دست گیر
رحم کن و بار دگر در پذیر
هر چه کنی من نکنم اعتراض
بر من اگر رفت خطایی مگیر
تیغ ز بازوی تو و سر ز من
[...]
لیک تویی چون به پی این سریر
من ندهم ، گر تو توانی بگیر !
حمد و ثنای ملک بی نظیر
جمله جهان را به کرم دست گیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.