گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

دوست به خلوتگه دل برنشست

در به رخ خیل رقیبان ببست

نوبت شادی بزن ای نوبتی

کامدم آن دولت رفته به دست

گرچه بود عقل که مفتون تست

ور همه عنقا ز کمندت بخست

آهوی این دشت نیفتد به دام

ماهی این دجله نیاید به شست

میل به مرهم نکند ای طبیب

از نمک عشق چو داغی بخست

شوق به دل آمد و صبرم گریخت

عشق به پا خاست و عقلم نشست

بست به من در شب دوشینه عهد

از چه ببست و ز چه رو برشکست

داده‌ام اندر ره تو آنچه بود

خود تو ببر هر چه ببینی که هست

پرتو تو یافته در بتکده

سجده به بت کرد از آن بت پرست

ریخت می عشق علی تا به جام

هر دو جهان آمده زآن نشئه مست

بندگی کس نتوانیم کرد

داغ تو داریم ز روز الست

هر که شد آشفته ز سودای تو

از همه قیدی به جهان باز رست

 
 
 
نظامی

بود و نبود آنچه بلند‌ست و پست

باشد و این نیز نباشد که هست

مشاهدهٔ بیش از ۶۵ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
عطار

نیم شبی سیم برم نیم مست

نعره‌زنان آمد و در در نشست

هوش بشد از دل من کاو رسید

جوش بخاست از جگرم کاو نشست

جام می آورد مرا پیش و گفت

[...]

ظهیری سمرقندی

من به عذاب اندرم، آری رواست

مجلس عالی به شراب اندرست

اثیر اخسیکتی

صبحدمان، ازمی گل بوی مست

همچو نسیم سحرازجا به جست

خواب نهان، در سر شهلای شوخ

تاب عیان، در سر مرغول شست

خانه بهم بر زده چون عهد ترک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مولانا

همچو گل سرخ برو دست دست

همچو میی خلق ز تو مست مست

بازوی تو قوس خدا یافت یافت

تیر تو از چرخ برون جست جست

غیرت تو گفت برو راه نیست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه