دوست بخلوتگه دل برنشست
در برخ خیل رقیبان ببست
نوبت شادی بزن ای نوبتی
کامدم آن دولت رفته بدست
گرچه بود عقل که مفتون تست
ور همه عنقا زکمندت بخست
آهوی ایندشت نیفتد بدام
ماهی این دجله نیاید بشست
میل بمرهم نکند ای طبیب
از نمک عشق چو داغی بخست
شوق بدل آمد و صبرم گریخت
عشق بپا خاست و عقلم نشست
بست بمن در شب دوشینه عهد
از چه ببست وز چه رو بر شکست
داده ام اندر ره تو آنچه بود
خود تو ببر هر چه ببینی که هست
پرتو تو یافته در بتکده
سجده به بت کرد از آن بت پرست
ریخت می عشق علی تا بجام
هر دو جهان آمده زآن نشئه مست
بندگی کس نتوانیم کرد
داغ تو داریم زروز الست
هر که شد آشفته زسودای تو
از همه قیدی بجهان باز رست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیان کننده احساسات عمیق عاشقانه و درگیریهای درونی شخصیت شاعر است. شاعر از عشق و شوقی حرف میزند که رایج و عقل او را تحت تأثیر قرار داده است. او به چالشهای عشق و عواطفش اشاره میکند و از آزادی روحی که به واسطه عشق به دست آورده، صحبت میکند. در این مسیر، شاعر تصمیم میگیرد هر آنچه که در توان دارد را برای محبوبش فدا کند و از بندهای دنیا رهایی یابد. عشق او را مست و بیقرار کرده و او را وادار به سجده در برابر محبوبش کرده است. در نهایت، شاعر به احساس عدم توانایی برای خدمت به دیگران میرسد و به داغ عمیق عشق خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دوست در جایی دور از چشم دیگران نشسته و در میان جمعیت رقیبها، خود را به دوری از آنان احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: زمان خوشی و شادیام فرارسیده است، ای کسی که نوبت من رسیده، آن خوشبختی که از دست رفته بود دوباره به من وصل شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که عقل در برابر تو به حیرت افتاده است، اما حتی اگر تمامی پرندگان افسانهای هم از دام تو رها شوند.
هوش مصنوعی: آهوهای دشت نمیافتند به دام، و این دجله هم نمیتواند آنها را بشوید.
هوش مصنوعی: ای طبیب، عشق نمکینی دارد که نمیتوان با داروهای معمولی درمانش کرد؛ در حقیقت، این عشق به شدت انسان را میسوزاند و داغی به جا میگذارد که هیچ درمانی نمیتواند آن را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: اشتیاق در وجودم شکل گرفت و صبرم از دست رفت. عشق به پا خاست و عقل از کار افتاد.
هوش مصنوعی: در شب گذشته، از چه دلیلی پیمانی با من بستید و به چه علت آن را شکستید؟
هوش مصنوعی: من در راه تو همه چیزهایی که داشتم را دادهام، حالا هر چه را که میخواهی و میبینی، بگیر.
هوش مصنوعی: تو با نوری که از خود میتابی، در معبد بتها به سجده میروی و از آن بتپرست همواره در پی آن بت هستی.
هوش مصنوعی: عشق علی به قدری پرimpact و عمیق است که تمام دنیا تحت تاثیر آن قرار گرفته و از شادی و سرمستی پر شده است.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم به کسی به جز تو بندگی کنیم، زیرا عشق و دلبستگی ما به تو از دوران پیشینیان در دل ما جا گرفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق و جذبهی تو دچار آشفتگی شد، از تمام قید و بندهای جهان آزاد شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود و نبود آنچه بلندست و پست
باشد و این نیز نباشد که هست
نیم شبی سیم برم نیم مست
نعرهزنان آمد و در در نشست
هوش بشد از دل من کاو رسید
جوش بخاست از جگرم کاو نشست
جام می آورد مرا پیش و گفت
[...]
من به عذاب اندرم، آری رواست
مجلس عالی به شراب اندرست
صبحدمان، ازمی گل بوی مست
همچو نسیم سحرازجا به جست
خواب نهان، در سر شهلای شوخ
تاب عیان، در سر مرغول شست
خانه بهم بر زده چون عهد ترک
[...]
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.