گنجور

 
۱
۲
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

چشم خوشش مست نیست لیک چو مستان خوش است

خوشی چشمش از آنست کین همه دستان خوش است

نرگس دستان گرش دست دل از حیله برد

هرچه کند چشم او ور ببرد جان خوش است

زلف پریشانش را حلقه به گوشم از آنک

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸

 

کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست

وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست

وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق

گر زر عشاق را سکهٔ رخساره نیست

هر نفسم همچو شمع زاربکش پیش خویش

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

بس که دل تشنه سوخت وز لبت آبی نیافت

مست می عشق شد و از تو شرابی نیافت

داشتم امید آنک بو که در آیی به خواب

عمر شد و دل ز هجر خون شد و خوابی نیافت

تشنهٔ وصل تو دل چون به درت کرد روی

[...]

۱۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷

 

آتش سودای تو عالم جان در گرفت

سوز دل عاشقان هر دو جهان در گرفت

جان که فرو شد به عشق زندهٔ جاوید گشت

دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت

از پس چندین هزار پرده که در پیش بود

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶

 

رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح

تا سر شب بشکند تیغ کشیده است صبح

روی نهفته است تیر روی نهاده است مهر

پشت بداده است ماه هین که رسیده است صبح

بر سر زنگی شب همچو کلاه است ماه

[...]

۸ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

بار دگر پیر ما رخت به خمار برد

خرقه بر آتش بسوخت دست به زنار برد

دین به تزویر خویش کرد سیه‌رو چنانک

بر سر میدان کفر گوی ز کفار برد

نعرهٔ رندان شنید راه قلندر گرفت

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰

 

در صفت عشق تو شرح و بیان نمی‌رسد

عشق تو خود عالی است عقل در آن نمی‌رسد

آنچه که از عشق تو معتکف جان ماست

گرچه بگویم بسی سوی زبان نمی‌رسد

جان چو ز میدان عشق گوی وصال تو برد

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸

 

یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد

طای طریقت بتافت عقل نگونسار شد

مرغ دلم همچو باد گرد دو عالم بگشت

هرچه نه از عشق بود از همه بیزار شد

بر دل آن کس که تافت یک سر مو زین حدیث

[...]

۱۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲

 

بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد

در بن دیر مغان ره زن اوباش شد

میکدهٔ فقر یافت خرقهٔ دعوی بسوخت

در ره ایمان به کفر در دو جهان فاش شد

زآتش دل پاک سوخت مدعیان را به دم

[...]

۸ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴

 

واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید

واقعه‌ای مشکل است بسته دری بی کلید

تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست

خویش بباید فروخت عشق بباید خرید

پی نبری ذره‌ای زانچه طلب می‌کنی

[...]

۱۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸

 

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش

بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است

رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹

 

عقل کجا پی برد، شیوهٔ سودای عشق؟

باز نیابی به عقل، سِرّ معمّای عشق

عقل تو چون قطره‌ایست، مانده ز دریا جدا

چند کند قطره‌ای، فهم ز دریای عشق؟

خاطر خیّاطِ عقل، گرچه بسی بخیه زد

[...]

۱۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵

 

ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم

نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم

پیش ز ما جان ما خورد شراب الست

ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم

خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴

 

ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم

عارض تو بی قلم خط زده بر لوح سیم

روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام

عقل میان بسته چست بر سر کویت مقیم

در یتیم توام تا که درآمد به چشم

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱

 

نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن

خرقهٔ پیروز را دام ریا ساختن

دلق و عصا را بسوز کین نه نکو مذهبی است

از پی دیدار حق دلق و عصا ساختن

مرغ دلت را که اوست مرغ هوا خواه دوست

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲

 

لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من

زلف تو در‌هم شکست توبه و پیمان من

بی‌تو دل و جان من سیر شد از جان و دل

جان و دل من تویی‌، ای دل و ای جان من

چون گهر اشک من راه نظر چست بست

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۴

 

ای ز صفات لبت عقل به جان آمده

از سر زلفت شکست در دو جهان آمده

چشمهٔ آب حیات بی‌لب سیراب تو

تشنه دایم شده خشک دهان آمده

نرگس خون‌ریز تو تیر جفا ریخته

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱

 

مورچهٔ قیرفام بر قمر آورده‌ای

هندوی طوطی طعام بر شکر آورده‌ای

سر نبرم از غمت زانکه تو از سرکشی

با سر زلفین خویش سر به سر آورده‌ای

بی سر و پای توام گرچه به جان خواستن

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۲

 

ای که ز سودای عشق بی سر و پا مانده‌ای

بر سر این راه دور خفته چرا مانده‌ای

ای دل غافل بدانک منتظر توست دوست

آه که آگه نه‌ای کز که جدا مانده‌ای

جملهٔ مردان راه، راه گرفتند پیش

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۳

 

هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی

آتش سودای خویش در دل و جان افکنی

جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن

گه به خروش آوری گه به فغان افکنی

گر به سر کوی خویش پردهٔ عشاق را

[...]

۵ بیت
عطار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲