ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم
عارض تو بی قلم خط زده بر لوح سیم
روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام
عقل میان بسته چست بر سر کویت مقیم
در یتیم توام تا که درآمد به چشم
چشمهٔ چشمم بماند غرقهٔ در یتیم
زین سر زلفت که هست مملکت جم توراست
زانکه سر زلف توست بر صفت جیم و میم
چون سر زلف تو را باد پریشان کند
جیم در افتد به میم، میم درافتد به جیم
تیره گلیم توام رشتهٔ صبرم متاب
چند زنی بیش ازین طبل به زیر گلیم
برد لب لعل تو از بر عطار دل
تا دل عطار ماند چون لب تو از دو نیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت محبوبی پرداخته است که به عنوان "صدف لعل" مورد ستایش قرار گرفته و با واژههای پرمعنی و ظریف، عشق و شور و شوق شاعر را نمایش میدهد. شاعر به تمایز ظاهری محبوبش اشاره میکند و تصاویری از دل و تمایل خود نسبت به او میسازد. او بیان میکند که چشمانش به خاطر دیدن محبوب غرق در اشتیاق است و زلف محبوبش دیگر تمام وجود او را درگیر کرده است. همچنین، شاعر به تأثیرات عاطفی زلف محبوب و آرامش و اضطراب ناشی از عشقش میپردازد. در نهایت، او از محبوب میخواهد که لبانش را به اندازهای بگشاید که دل او همچون دل عطار بیقرار شود.
هوش مصنوعی: ای صدف که دُرّی گرانبها به تو تعلق دارد، زیبایی چهرهٔ تو به گونهای است که بر لوح نقرهای به شکلی زیبا و جاودان ثبت شده است.
هوش مصنوعی: روح من همیشه در زلف تو گیر کرده و عقل من دائماً در اینجا درگیر است، و من همواره در کنار کوی تو مقیم هستم.
هوش مصنوعی: من در میان یتیمی به سر میبرم و وقتی به چشمانم نگاه میکنم، غرق در احساس یتیمی هستم.
هوش مصنوعی: از موهای زیبای تو که مظهر سلطنت و زیبایی است، میتوان فهمید که دلربایی و جذابیتی خاص داری، زیرا که این موها به شکل حروف جیم و میم در آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که باد، موهای تو را به هم میریزد، جیم از میم جدا میشود و میم با جیم ترکیب میشود.
هوش مصنوعی: گلیم تیرهای که تحت پاهایم است، نشانهای از صبر من است، پس دیگر بیش از این نزن به طبل این گلیم.
هوش مصنوعی: لب لعل تو، مثل عطری دلنشین است که وقتی از نزدیک بگذرد، دلها را مجذوب میکند. اما وقتی این لب تو از دو طرف تقسیم شود، آن جاذبه و تاثیرش از بین میرود و دلها همچنان به یاد لطافت و زیبایی تو باقی میمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای بکریمی چو ابر دختر شاه کریم
ماهت خاک قدم ملکت واصلت قدیم
گرچه گرامی است سیم ورچه عزیز است زر
نزد تو خوار است زر نیز ذلیلست سیم
بی بدلی در جهان چونان گوگرد سرخ
[...]
کلک روانت شدست مرکز امید و بیم
گه چو دعای مسیح گه چو عصای کلیم
هست ز نقل و ز نقش عادت او مستقیم
گه شد عطار مشک گه شده نقاش سیم
چون نیست مقام ما درین دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
از محدث و از قدیم کی دارم بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم
زابر تا که کف و گاه عطای عمیم
مباینتها بود بنزد ذوق سلیم
سحاب ریزد مطر وی بخشد زر و سیم
آن بخروشی شگفت این بسکوتی عظیم
ساقی میده مرا که از کتاب قویم
نمودهام استماع کریمهئی از کریم
نبئی عبادی عنی انا الغفور الرحیم
از پس این استماع ز خوردن باده بیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.