ای ز صفات لبت عقل به جان آمده
از سر زلفت شکست در دو جهان آمده
چشمهٔ آب حیات بیلب سیراب تو
تشنه دایم شده خشک دهان آمده
نرگس خونریز تو تیر جفا ریخته
دلشدگان تورا کار به جان آمده
پستهٔ تو در سخن تا شکرافشان شده
عقل ز تشویر او بسته دهان آمده
در طلب روی تو گرد جهان فراخ
ابرش فکرت مدام تنگعنان آمده
عاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق
پیش نثار رخت نعرهزنان آمده
تا دل پر خون من جسته ز وصلت نشان
نام دلم گم شده و او به نشان آمده
چون شده روشن که نیست راه به تو تا ابد
جملهٔ عشاق را ره به کران آمده
تا که فتاده ز تو در دل عطار شور
مرغ دلش در قفس در خفقان آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاک کهن سال بین چه خوش جوان آمده
خوشه انگور وی وقت روان آمده
تاک است انگور از آن باز عیان آمده
یا نه که پروین پدید در آسمان آمده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.