گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

کسی کش چون تویی در دل همه شب تا سحر گردد

تعالی الله چگونه خونش اندر چشم تر گردد

که گوید حال من پیشت، کجا یاد آورد سلطان؟

ز سرگشته گدایی کو به خواری در به در گردد

بیابان گیرم از غم هر دم و مهمانی زاغان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۳

 

سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گردد

بغرقاب غمم زین بحر یارب زود برگردد

جراحتها که از تیرت مرا در سینه چاک است

بناحق میخراشم دمبدم تا تازه تر گردد

چنین کافتاده ام دور از تو اینم زنده میدارد

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۷

 

زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد

کف افسوس می گردد صدف چون بی گهر گردد

به اندک فرصتی می گردد از جان سیر تن پرور

زگوهرهای فربه رشته لاغر زودتر گردد

مکش رو در هم از طوفان چو بی ظرفان درین دریا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۸

 

مباد از باده آن لبهای خون آشام تر گردد

که تیغ از آبداری تشنه خون بیشتر گردد

زناز و سرگرانی آنقدر خون در دل من کن

که یک ساغر توانی خورد از ان چون دور بر گردد

یکی صد شد زسنگ کودکان شور جنون من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۹

 

غم از سنگ ملامت نیست سرگرم محبت را

دو بالا خنده این کبک از کوه و کمر گردد

دعای بیخودان نومید برگشتن نمی داند

اثر مگذار از خود تا دعا صاحب اثر گردد

مصور شد مرا این نکته در محراب از واعظ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۰

 

در ایام تهیدستی فغان صاحب اثر گردد

ندارد ناله جانسوز چون نی پر شکر گردد

اگر یوسف چنین از پیر کنعان باخبر گردد

زکنعان بوی پیراهن گریبان چاک برگردد

نمی گیرد به خود نقش قدم این دشت پروحشت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۱

 

مبادا دولت دنیا نصیب بد گهر گردد

که تیغ از آبداری تشنه خون بیشتر گردد

منه زاندازه بیرون پا، اگر آسودگی خواهی

که خون فاسد چو شد آهن ربای نیشتر گردد

نمک ریزد زچشم شور، شبنم در گریبانش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۳

 

به عادت هر کجا زهری است شیرین چون شکر گردد

به جز هجران که هر دم تلخی او بیشتر گردد؟

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

لبش در باغ، رنگ آمیز گلهای تبسم شد

شکفتن گو به خجلت از دهان غنچه برگردد

نمی آید ز یوسف، جستجوی پیرکنعانی

پسر آن مهر کی دارد که دنبال پدر گردد؟

مگو طغرا به کامم آسمان هرگز نمی گردد

[...]

طغرای مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۸

 

نفس از ذکر شهد آن لبم گر بهره ور گردد

عجب نبود که نی از ناله من نیشکر گردد!

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

به صد محنت دهان ما ز روزی بهره‌ور گردد

بلی این آسیا پیوسته از خون جگر گردد

روم فرسنگها از خود ز بس در بزم حیرانی

تکلم بر زبان شکوه آلودم جگر گردد

بود پاشیدن از خود در هوایت اوج پروازش

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۲

 

همین دنیاست کانجامش قیامت پرده‌در گردد

دمد پشت ورق از صفحه هنگامی‌که برگردد

مژه بربند و فارغ شو ز مکروهات این محفل

تغافل عالمی دارد که عیب آنجا هنر گردد

ز اقبال ادب‌کن بی‌خلل بنیاد عزت را

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

نگریم بعد از این ترسم که دل خون جگر گردد

نسوزم سینه را داغش مبادا چشم تر گردد

ز خورشید جمالش نیست باکم بیم از آن دارم

که خط پیدا شود بر آن رخ و دور قمر گردد

به خاک آن کف پا روی خود می مالم و شادم

[...]

سعیدا
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین

 

ز دولت نخل امید کسی گر بارور گردد

بباید با ضعیفانش محبت بیشتر گردد

به آب تلخ سازد چون صدف کانِ گهر گردد

ترا گر کشتی تن خواهی از غم بی‌خطر گردد

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین

 

مده آزار دلریشان که بینم دردسر گردد

نمی‌ترسی که روزی روی دولت از تو برگردد

به یک آه سحرگاهی همه زیر و زبر گردد

بود سلطان کسی کز زیردستان باخبر گردد

که آن قحط مروت باعث قطع ممر گردد

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode