گنجور

 
صائب تبریزی

مباد از باده آن لبهای خون آشام تر گردد

که تیغ از آبداری تشنه خون بیشتر گردد

زناز و سرگرانی آنقدر خون در دل من کن

که یک ساغر توانی خورد از ان چون دور بر گردد

یکی صد شد زسنگ کودکان شور جنون من

که کبک مست را رطل گران کوه و کمر گردد

زسنگینی شود سرگشتگی افزون فلاخن را

جنون عاشق از سنگ ملامت بیشتر گردد

زطوق قمریان گردد حصاری سرو از خجلت

به هر گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد

مجو بر رهروان پیشی اگر آسودگی خواهی

که در دنبال باشد چشم هر کس راهبر گردد

زبی بال و پری دود از نهاد من برون آید

چو بینم شمع را پروانه ای بر گرد سر گردد

سیه گردد جهان در چشم حرص از خرده افشانی

کند خاک سیه بر سر چو آتش بی شرر گردد

سپرداری کن از دست حمایت بی پناهان را

که فردا تیغ خورشید قیامت را سپر گردد

چو از بی حاصلی سرو از درختان است رعناتر

به امید چه نخل ما گرانبار از ثمر گردد؟

سفر صاحب بصیرت می کند پوشیده چشمان را

به قدر گرم رفتاری قدمها دیده ور گردد

بدان را صحبت نیکان به اصلاح آورد گاهی

که شیرین کام تلخ بحر از آب گهر گردد

دهان لاف وا کردن دهد یاد از تهیدستی

که می بندد لب خود را صدف چون پر گهر گردد

دم تیغ قضا کز سنگ جوی خون روان سازد

در اقلیم رضا از گردن تسلیم برگردد

نماید راست در آیینه هر نقش کجی صائب

به چشم پاک بینان عیبها یکسر هنر گردد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

کسی کش چون تویی در دل همه شب تا سحر گردد

تعالی الله چگونه خونش اندر چشم تر گردد

که گوید حال من پیشت، کجا یاد آورد سلطان؟

ز سرگشته گدایی کو به خواری در به در گردد

بیابان گیرم از غم هر دم و مهمانی زاغان

[...]

ناصر بخارایی

ز گریه چشمه شد چشمم، بمان تا چشمه‌تر گردد

لب خشک مرا بهتر، کز آب چشم تر گردد

شدم چون گرد سرگردان، و گِرد کوی او گردم

سر و پائی ندارد گرد او، بی پا و سر گردد

تو را همچون کمر یک روز تنگ اندر قبا آرم

[...]

اهلی شیرازی

سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گردد

بغرقاب غمم زین بحر یارب زود برگردد

جراحتها که از تیرت مرا در سینه چاک است

بناحق میخراشم دمبدم تا تازه تر گردد

چنین کافتاده ام دور از تو اینم زنده میدارد

[...]

صائب تبریزی

زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد

کف افسوس می گردد صدف چون بی گهر گردد

به اندک فرصتی می گردد از جان سیر تن پرور

زگوهرهای فربه رشته لاغر زودتر گردد

مکش رو در هم از طوفان چو بی ظرفان درین دریا

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

لبش در باغ، رنگ آمیز گلهای تبسم شد

شکفتن گو به خجلت از دهان غنچه برگردد

نمی آید ز یوسف، جستجوی پیرکنعانی

پسر آن مهر کی دارد که دنبال پدر گردد؟

مگو طغرا به کامم آسمان هرگز نمی گردد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه