گنجور

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

کسی کش چون تویی در دل همه شب تا سحر گردد

تعالی الله چگونه خونش اندر چشم تر گردد

که گوید حال من پیشت، کجا یاد آورد سلطان؟

ز سرگشته گدایی کو به خواری در به در گردد

بیابان گیرم از غم هر دم و مهمانی زاغان

[...]

ناصر بخارایی

ز گریه چشمه شد چشمم، بمان تا چشمه‌تر گردد

لب خشک مرا بهتر، کز آب چشم تر گردد

شدم چون گرد سرگردان، و گِرد کوی او گردم

سر و پائی ندارد گرد او، بی پا و سر گردد

تو را همچون کمر یک روز تنگ اندر قبا آرم

[...]

اهلی شیرازی

سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گردد

بغرقاب غمم زین بحر یارب زود برگردد

جراحتها که از تیرت مرا در سینه چاک است

بناحق میخراشم دمبدم تا تازه تر گردد

چنین کافتاده ام دور از تو اینم زنده میدارد

[...]

صائب تبریزی

زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد

کف افسوس می گردد صدف چون بی گهر گردد

به اندک فرصتی می گردد از جان سیر تن پرور

زگوهرهای فربه رشته لاغر زودتر گردد

مکش رو در هم از طوفان چو بی ظرفان درین دریا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

لبش در باغ، رنگ آمیز گلهای تبسم شد

شکفتن گو به خجلت از دهان غنچه برگردد

نمی آید ز یوسف، جستجوی پیرکنعانی

پسر آن مهر کی دارد که دنبال پدر گردد؟

مگو طغرا به کامم آسمان هرگز نمی گردد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه