گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

همیشه باشی از کرده پشیمان

نیابی درد خود را هیچ درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

بسا روزا که تو باشی پشیمان

نیابی درد خود را هیچ درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

چو شاهنشه زمانی بود دژمان

به خشم اندر خرد را برد فرمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

کنون برگشت و بازآمد پشیمان

بجز دیدارت او را نیست درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

همی شد باز پس کور و پشیمان

گسسته جان پر دردش ز درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

مکن راما که خود گردی پشیمان

نیابی درد را جز ویس درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

کسی کان دیو را باشد به فرمان

به دل چون من بود کور و پشیمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

گهی گویم چو خواهم از تو درمان

پشیمانم پشیمانم پشیمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

اگر بشکستم اندر مهر پیمان

بجز پوزش نمودن نیست درمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن

 

کنون گردیدم از کرده پشیمان

ز من طاعت ازین پس وز تو فرمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - در حق شهاب الدین صابر بن اسمعیل ترمذی

 

شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر

فضایل هست ذاتت را بفرمان

خرد با جان تو جستست وصلت

هنر با طبع تو بستست پیمان

شعار تست عز اهل دانش

[...]

وطواط
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

مسلمانید و من هستم مسلمان

بر ایمانید ومن هستم برایمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

مرا اماره خوانند اهل ایمان

مگر شیطان من گردد مسلمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس

 

اگر شیطان تو گردد مسلمان

شود سحر تو فقه و کفر ایمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانه‌ای که گلیم فروخت

 

مبین مشنو مگو الّا بفرمان

که تا کافر نمیری ای مسلمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق

 

ز خوف ره میان کفر و ایمان

نه کافر خواند خود را نه مسلمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند

 

چنین گفت او که من شوریده ایمان

نخواهم در بر جمعی مسلمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱) حکایت بلُقیا و عفّان

 

مده جان د رغم مُهر سلیمان

چو مُردی چه کنی ملک ای مُسلمان

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش

 

چنین دارم من از درگاه فرمان

که چون دل را نگه دارد سلیمان

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode