گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

ز رخسار تو تابد آفتابم

ز گیسوی تو بوید مشک نابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به دیدارت چنان باشد شتابم

که یک ساعت قرار تن نیابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

ازین بهتر دلارامی نیابم

سر از پیمان و فرمانش نتابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

اگر بر تو بدل جویم نیابم

نباشد هیچ مه چون آفتابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

چرا از مهر زلفینت بتابم

ز مشک تبتی خوشتر چه یابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به آزار تو روی از تو نتابم

که من چون تو یکی دیگر نیابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳

 

دو زلفانت گرم تار ربابم

چه میخواهی ازین حال خرابم

ته که با مو سر یاری نداری

چرا هر نیمه شو آیی بخوابم

باباطاهر
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع

 

مرا ایزد تعالی خاطری داد

که دایم با فلک بودی عتابم

بمعنی دادن بکر آنچنان بود

که با او کان معنی بدخطابم

بهر وقتی کزاو کردم سؤالی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

چنان خسبان چو آید وقت خوابم

که گر ریزد گلم ماند گلابم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو

 

چو من زین ره به مشرق می‌شتابم

مگر خورشید روشن را بیابم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بدیشان گفت آن آید صوابم

که چون من روی از دنیا بتابم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۱) سؤال آن درویش از شبلی

 

چو برخاست این چنین روشن حسابم

یقینم شد که من خود را حجابم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه و العشرون

 

در اندیشه چنان مست خرابم

که دیگر می‌نیاید نیز خوابم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

کنون گر صد سخن برهم بتابم

یکی را باز میندهد جوابم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

ز گل هم سیخ سوخت و هم کبابم

وزین آتش ز سر بگذشت آبم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode