یکی پرسید از شبلی که در راه
که بودت بدرقه اول بهدرگاه؟
سگی را گفت دیدم بر لب آب
که یک ذره نداشت از تشنگی تاب
چو دیدی روی خود در آب روشن
گمان بردی سگی دیگر معیّن
نخوردی آب از بیم دگر سگ
بجَستی از لب آن آب در تگ
چو گشت از تشنگی دل بیقرارش
ز اندازه برون شد انتظارش
بهآب افکند خود را ناگهانی
که تا شد آن سگ دیگر نهانی
چو او از پیش چشم خویش برخاست
خود او بود آن حجاب، از پیش برخاست
چو برخاست این چنین روشن حسابم
یقینم شد که من خود را حجابم
ز خود فانی شدم، کارم برآمد
سگی در راهم اول رهبر آمد
تو هم از راه چشم خویش برخیز
حجاب تو تویی از پیش برخیز
گرت مویی خودی برجای باشد
ترا بندی گران بر پای باشد
ترا آن بِه بُدی ای مرد فرتوت
که از گهواره بردندی بهتابوت
ازان موسی ز حق ان پایگه یافت
که از گهواره در تابوت ره یافت
حضور او اگر باید مدامت
میا با خود دگر این می نمامت
میا با خود بیا بیخود ز خود دور
که هست آن بیخودی نورٌ عَلی نور
اگر تو بالغ اسرار گردی
ز یکیک عضو برخوردار گردی
نه طفی ماندت نه احولی نیز
ازو گویی وزو بینی همه چیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی از شبلی پرسید که در چه حالی بودی. شبلی جواب داد که در راه با سگی رویاروی شدم که تشنه بود و به آب نگاه میکرد. او فکر کرد که در آب سگی دیگر وجود دارد و از ترس آن سگ، آب نخورده فرار کرد. اما در نهایت پی برد که آن سگ، تصویر خود اوست. این تجربه به او نشان داد که حجاب اصلی، خود اوست و برای رسیدن به حقیقت باید از خود گذشت. اگر انسان بتواند از محدودیتهای خود رها شود، به نور و حقیقت میرسد. نویسنده به اهمیت عدم وابستگی به خود و ویران کردن حجابهای ذهنی برای درک اسرار عمیقتر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: یکی از شبلی سوال کرد که در راه، اولین کسی که تو را بدرقه کرد، چه کسی بود؟
هوش مصنوعی: سگی را دیدم که در کنار آب نشسته بود و به قدری تشنه بود که حتی توانایی تحمل یک قطره آب را هم نداشت.
هوش مصنوعی: وقتی که در آب چهرهات را دیدی، شاید فکر کردی که یک سگ دیگر در آنجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو از ترس دیگران آب نخوردهای، مانند سگی که از لب آب میزند و دور میشود.
هوش مصنوعی: وقتی دلش از شدت تشنگی بیقراری کرد، انتظارش به اندازهای زیاد شد که دیگر تحملش تمام شد.
هوش مصنوعی: ناگهان خودش را به آب انداخت تا اینکه آن سگ دیگر به طور پنهانی ظاهر نشود.
هوش مصنوعی: وقتی او از مقابل چشمانم رفت، خود او بود که آن مانع را کنار زد و از جلوی من رفت.
هوش مصنوعی: وقتی که به این روش مشخص به واقعیت خود واقف شدم، فهمیدم که خودم مانع پیشرفتم هستم.
هوش مصنوعی: از خود فاصله گرفتم و در این مسیر، مثل سگی که در مسیرش با رهبرش روبرو میشود، آمادهام تا قدم بردارم.
هوش مصنوعی: از طریق چشمانت برخیز و حجاب خود را کنار بگذار، زیرا خودت مانع پیشرفتت هستی.
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو چیزی از خودت باقی مانده باشد، آن وقت یک بند سنگین بر پای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: بهتر بود تو ای مرد ضعیف، که از گهواره به تابوت منتقل شدی، در زمانهای دیگر زندگی میکردی.
هوش مصنوعی: موسی از حقیقت و رحمت الهی به جایی رسید که از دوران کودکی و نوزادیاش در گهواره تا زمان وفاتش در تابوت، راهی را طی کرد.
هوش مصنوعی: اگر قرار است که حضور او را داشته باشی، پس بهتر است که دیگر با خودت این نوشیدنی را نداشته باشی.
هوش مصنوعی: نه با خودت بیا و نه از خودت دور شو، زیرا آن بیخودی که در آن هستی، نوری است بر نوری دیگر.
هوش مصنوعی: اگر به راز و رموز بزرگ دست پیدا کنی، به درک و شناخت کامل تمامی اجزای وجودت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: در این دنیا، نه خودت را به آنچه که تو را کنترل میکند، وابسته کن و نه به حالتهای مختلفی که از آن ناشی میشود. میتوانی هم از او بگویی و هم او را ببینی؛ در واقع، همه چیز در دستان تو و در مشاهدهات است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.