گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

شما را شرم باد از کردهٔ خویش

وزین کشته یلان افتاده در پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

اگر فرزانه‌ای نیکو بیندیش

که روز آید ترا گفتار من پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

شده نالان و گریان بر تن خویش

فگنده سر چو بوتیمار در پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

اگر بر تن کنی پیرایهٔ خویش

چنین باشی که من گفتم و زین بیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

چنان مردی که باشد خوار و درویش

ز ناگاهان یکی گنج آیدش پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

اگر تو بخردی با دل بیندیش

ببین تا کام چه ننگ آورد پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

بسا بد کیش کاو گردد نکو کیش

بسا قارون که گردد خوار و درویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

ز خوزان خود نیاید جز بداندیش

تباهی جوی و بد کردار و بد کیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

کنون از شرم و از مینو بیندیش

مکن کاری کزو ننگ آیدت پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

بگفتم آنچه من دانستم از پیش

تو به دان خدا و شوهر خویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

همیشه بادت از پس چاهت از پیش

همه راهت ز نان و آب درویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

شنیدم هرچه تو گفتی ازین پیش

نمودی مردمان را مردی خویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

تو اکنون مِیْ خور از فردا میندیش

که جز فرمان یزدان نایدت پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

مرا یاد آر از حالم بیندیش

توانگر هم بیندیشد ز درویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

گرفته راه صعب و دور در پیش

نیاید تا نیابد داروی خویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

هر آن رنجی که از ویس آیدم پیش

همی بینم سراسر زین دل ریش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

مگر صد ره ترا گفتم ازین پیش

مکن بیداد بر نازک تن خویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴۳
sunny dark_mode