گنجور

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۱ - پاسخ دادن گربه موش را و ندامت کردن موش از افعال خود و راضی شدن به قضا

 

مگو بیهوده هان ای موش خاموش

چو افتادی در آتش در همی جوش

خلاف شرع و دین کردی شدی مست

اگر خونت بریزم جای آن هست

مرا استاد پندی داد نیکو

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۲ - آمدن مرغان بدیوان و دیدن ایشان بلبل را و از هیبت او خاموش شدن ایشان را

 

به دیوان آمدند مرغان چو دیوان

همی کردند پر از آشوب دیوان

چو بلبل را بدیدند لال گشتند

در آن حالت همه از حال گشتند

سلیمان گفت بلبل را کجائی

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۳ - جواب دادن بلبل سلیمان(ع) را که هر مرغ لائق اسرار توحید نیست

 

جوابش داد و گفت ای چشمهٔ نور

ز رخسار تو بادا چشم بد دور

چه گویم با که گویم این حقیقت

زبان وهم کی داند طبیعت

که باشند این دو سه پژمرده دلها

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۴ - آمدن سیمرغ به خدمت سلمیان و نموداری حال گفتن به بلبل

 

تو سیمرغی و یک مرغت هنر نیست

چو مرغان اندرین راهت گذر نیست

تو تا کی در درون خانه گردی؟

به میدان آی اگر مرد نبردی

به دریای عدم رفتی چو ماهی

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۵ - حکایت

 

شنیدستم من از پیر خردمند

جوانی در مغاک کوه الوند

گرفته گوشه‌ای بی توشه و نوش

چو مرد حیدری گشته نمد‌پوش

چو سیمرغ از پس کوه قناعت

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۶ - حکایت

 

شنیدستم که در عهد گذشته

امیری بود والی عهد گشته

بسی نیک و بد عالم بدیده

ز هر دانا دلی پندی شنیده

پسر را گفت تا گردی تو پیروز

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۷ - مجادلهٔ بلبل با باز که از غرور و پندار کاری بر نیاید جز به خدمت پیر

 

بیا ای باز تند و تیز پرواز

مشو غره بجاه و عزت و ناز

همی نازی که بر دست شهانی

تو رسم و عادت شاهان ندانی

نشانند بر سر دستت بعمدا

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۸ - خطاب بلبل به طوطی و نصیحت کردن او را بخدمت پیر

 

به طوطی گفت ای مرغ شکرخوار

تو هرگز بودهٔ با من جگرخوار

فصاحت می‌فروشی بی ملاحت

ملاحت باید آنگه بس فصاحت

تو را گر طبع زیرک یار دیدند

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۹ - حکایت

 

شنیدستم من از پیر فتوت

به مکتب خانهٔ شهر مروت

زبان حال و رأی کسوت قال

بیاموزد نبی از عقل فعال

مثال خوش ترا خواهم نمودن

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۰ - المقاله

 

تو طوطی قفس را تا نمیری

نخواهی رستن از بند اسیری

ترا چون در صف صورت کشیدند

تو افتادی بدام ایشان بریدند

بمیر از لذت و ترک شکر کن

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۱ - مجادلهٔ بلبل با طاووس و تسلیم شدن طاووس به وی

 

بیا ای مرغ رنگین‌ جامه بی‌بو

سر تُرکانه داری پای هندو

تنی پوشیده داری جان عریان

لب پرخنده داری چشم گریان

ز روی آینه نزدوده‌ای زنگ

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۲ - نصیحت بلبل طاوس را به قطع کردن زینت

 

برو طاوس شهوت را ببر سر

که بوی آرزویت می‌برد سر

ز رنگین خانهٔ شهوت بپرهیز

ز بند آرزوی خویش برخیز

چو رنگ شهوت بی رنگ گردد

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۳ - مجادله کردن بلبل با موش خوار و جواب او

 

بیا ای مرغ نابالغ کجائی

ز عمر نازنین غافل چرائی

دریغا برگ عمرت رفت بر باد

دمی ناکرده خود را از جهان شاد

اگر پرت بدی یعنی که دانش

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۴ - نصیحت پذیرفتن موش خوار

 

ز من پندی فرا گیر ای خردمند

عتاب و خشم را بر پای نه بند

کلاه فاقه را بر فرق سر نه

بدان حرصی که باشد کمترش ده

ز قهرش دیدهٔ پر فتنه بر دوز

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۵ - آمدن هدهد در نصیحت بلبل باو که راه بسی باریکست

 

بیا ای هدهد صاحب هدایت

چه داری تا خبر از هر ولایت

قباپوشی ولی دردی نداری

گله داری ولی مردی نداری

ز تن بیرون کن و کن خاک بر سر

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۶ - جواب دادن هدهد بلبل را و اجازت دادن بلبل را

 

به بلبل گفت هدهدکای پریشان

چرا کردی تو بیدادی بدیشان

مکن بی علمی ای دین داده بر باد

که بی علمی کند بر جمله بیداد

درون خسته دل مخراش و مخروش

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۷ - در ختم حکایت

 

بشرح جان اگر ادراک داری

قدم بر فرق هفت افلاک داری

وگرنه با تو گفتم شرح اسرار

بود چون پیش اخشم بوی گلزار

چه سود آید ازین آیینه داری

[...]

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۸ - در مناجات باری تعالی

 

خداوندا توئی دانای عالم

ز عالم برتری و از جان عالم

نه گیتی بود نی ابلیس و آدم

نه عالم بود و نی ذرات عالم

تو آن پروردگار کردگاری

[...]

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode