جوابش داد و گفت ای چشمهٔ نور
ز رخسار تو بادا چشم بد دور
چه گویم با که گویم این حقیقت
زبان وهم کی داند طبیعت
که باشند این دو سه پژمرده دلها
بمانده پایشان در آب و گلها
طمع از دام و دانه نابریده
شراب وصل دلبر ناچشیده
چو سنگ افسرده اندر بی نیازی
به سر بردند عمر خود به بازی
ندارم بهرهٔ از حال ایشان
از آن ببریدهام از قال ایشان
ز مرغان من برای آن رمیدم
که کس را مشتری خود ندیدم
اگر آهی برآرم از دل تنگ
بسوزد بر فلک مریخ و خرچنگ
بدرد زهره حالی زهرهٔ خویش
عطارد خاک سازد بهرهٔ خویش
به چاه افتد مه و گردد چو ماهی
به صحرای وجود ای از تو شاهی
به اقبال تو ای دادار عالم
که باد ابر مرادت کار عالم
بگویم حال مرغان ستمکار
بگویم تا چه داند هر کسی کار
سراسر قصههاشان باز جویم
وز آن پس دانش و اعزاز جویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مسأله حقیقت و احوال دلهای پژمرده و ناامید میپردازد و از چشمه نور سخن میگوید که چشم بد از آن دور است. او اشاره میکند که نمیداند چگونه این حقیقت را بیان کند و از حال کسانی که در درد و رنج به سر میبرند، بیخبر است. شاعر از دلخوری و بیتوجهی به زندگی این افراد میگوید و ابراز میکند که از آنها جدا شده و نمیتواند با آنها همدردی کند. او همچنین به موجودات دیگر اشاره میکند که در جستجوی حقیقت و سرنوشت خود هستند و در عین حال نسبت به درد و غم دل خود و دیگران اشاره میکند. نهایتاً، شاعر به جستجوی دانش و احترام در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: او به او پاسخ داد و گفت: ای منبع روشنی، چشم بد از چهرهٔ تو دور باشد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بگویم و به که بگویم، چون این حقیقتی است که تنها ذهنی خیالپرداز میتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که عدهای از افرادی که دلهایشان افسرده و غمگین است، هنوز در شرایط سخت و دشوار (مثل آب و گل) باقی ماندهاند و از جا نرفتهاند. آنها به نوعی در موقعیت ناخوشایند خود باقی ماندهاند و به زندگی ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: انسانی که به دنیای مادی و لذتهای زودگذر وابسته است، هرگز طعمی از عشق حقیقی و وصل محبوب نخواهد چشید. او در پی دانهها و دامهای دنیا است و از نعمتهای عمیقتر و فراگیرتر بیبهره میماند.
هوش مصنوعی: مانند سنگی که بیاحساس و افسرده است، بدون نیاز به چیزی، زندگی خود را به بطالت و بیهودهگویی میگذرانند.
هوش مصنوعی: من از حال و وضعیت آنها خبر ندارم و از گفتارشان جدا شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر این که هیچ کس را پیدا نکردم که به اندازه کافی به من علاقهمند باشد، از پرندگان خود دور شدم.
هوش مصنوعی: اگر از دل گرفته و تنگم آهی بکشمت، این آه آنقدر قدرت دارد که میتواند آسمان را بسوزاند و حتی سیاراتی مثل مریخ و خرچنگ را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: زهره از حال خود رنج میبرد و اگر بخواهد، میتواند از زیبایی و ویژگیهای خود بهرهبرداری کند، همانطور که عطارد میتواند از خاک بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر عشق به عمق چاه بیفتد و در دل صحرا مانند ماهی باشد، تو ای محبوب، مقام و منزلتی چون پادشاه داری.
هوش مصنوعی: به خاطر شانس و خوشبختی تو ای آفریننده جهان، که بستر زندگی و سرنوشت مردم به وسیله باران و رحمت تو فراهم میشود.
هوش مصنوعی: باید بگویم که حال و روز پرندگان ستمگر چگونه است، ولی آیا هر کس میتواند این وضعیت را درک کند و از آن آگاه شود؟
هوش مصنوعی: من تمام داستانهای آنها را پیگیری میکنم و پس از آن به دنبال دانش و احترام خواهم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.