گنجور

 
عطار

شنیدستم من از پیر فتوت

به مکتب خانهٔ شهر مروت

زبان حال و رأی کسوت قال

بیاموزد نبی از عقل فعال

مثال خوش ترا خواهم نمودن

که صد دولت ترا خواهد گشودن

بفرما تا بیارند مرد استاد

یکی آیینهٔ سازند ز پولاد

ز هندوستان بیارند طوطیان را

پر از شکر بریزند آشیان را

به گرد آینه طوطی بیاورد

بخلوتخانهٔ شاه جهان برد

پس آیینه شد زیر گلیمی

چو موسی کرد با طوطی کلیمی

گمان بردش دل کژ بین طوطی

که طوطی می‌کند تلقین طوطی

بدین تصنیف شد طوطی سخندان

ملک زینسان کند تلقین انسان

ز سیمرغ وز بلبل و ز چکاوک

همین یک مرغ دارد طبع زیرک

ز جنس آدمی پیغمبرانند

که استعداد آن دارند و دانند

همی آید ملک تا حدانسان

نشیند از پس آیینهٔ جان

بیاموزد نبی را علم انسان

نبی آن علم را آرد بگفتار