بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۸ - درشرح حال خودگوید
ندانم خود چه کرده ام با دل خویش
که دارد قصد جانم از پس وپیش
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مناجات
ندانم من چسازم با، خر خویش
که باشد عیب هایش بیش از بیش
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۹ - مناجات زبانحال از قول آنحضرت
برای قتل من خصم کج اندیش
کشیده لشگر کین از پس و پیش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۹ - عبدالرقیب
بود عبدالرقیب آنکس که در کیش
بخود بیند رقیبش اقرب از خویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۸ - عبدالعفو
من از وی کرده بودم عفوز آن پیش
که عفو از وی شود صادر بدرویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۹۹ - المدد الوجودی
بود محتاج آن در هستی خویش
نماند ورنه باقی لحظهئی بیش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت
نماند او را غم بیگانه و خویش
شد آزاد از خیال مذهب و کیش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵۰ - علامه ترک الشهوه للمجاهد
مهی کم خورده تا عمری خورد بیش
نه عبدالبطن مرتاض است و درویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۲ - الوفاء بالعهد
بود از بهر خاص الخاص در کیش
برون رفتن ز حول و قوه خویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۴ - الوقت
بسا باشد که برعکس آیدت پیش
ز هر چه باشدت امید و تشویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۴ - الوقت
ندیدی یا نماندت یاد از پیش
شدی مأیوس از بیگانه و خویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۱ - الولایه العلیا
بارواح آنچه نسبت را کند بیش
بود تحصیل آن واجب بدرویش
الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «بستان ماتم» » شمارهٔ ۵ - در مدح شیخ و مرشد خویش گوید
بود مهرش که بادا در دلم بیش
کمند وحدت هر مرد درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲ - مقدمه
سؤالی چند ما را بود زین پیش
نه از دنیاپرست از سر درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲ - مقدمه
چو کس ننهاد گام گفتگو پیش
بگویم من جواب گفته خویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۶ - جواب توضیح
سواد اعظمستی ملک درویش
که باشد ملک او از ملک حق بیش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه
هزاران بار از عرش علا بیش
دل صاحبدلست ایمرد درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح
نه آن واپس رود نه آید این پیش
بیک قولند هم آواز و هم کیش