×
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵۰ - علامه ترک الشهوه للمجاهد
مهی کم خورده تا عمری خورد بیش
نه عبدالبطن مرتاض است و درویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۲ - الوفاء بالعهد
بود از بهر خاص الخاص در کیش
برون رفتن ز حول و قوه خویش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۱ - الولایه العلیا
بارواح آنچه نسبت را کند بیش
بود تحصیل آن واجب بدرویش
الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «بستان ماتم» » شمارهٔ ۵ - در مدح شیخ و مرشد خویش گوید
بود مهرش که بادا در دلم بیش
کمند وحدت هر مرد درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲ - مقدمه
سؤالی چند ما را بود زین پیش
نه از دنیاپرست از سر درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲ - مقدمه
چو کس ننهاد گام گفتگو پیش
بگویم من جواب گفته خویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۶ - جواب توضیح
سواد اعظمستی ملک درویش
که باشد ملک او از ملک حق بیش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه
هزاران بار از عرش علا بیش
دل صاحبدلست ایمرد درویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح
نه آن واپس رود نه آید این پیش
بیک قولند هم آواز و هم کیش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح
ملک چون دید موسی از عدد بیش
فکندی بال و بگرفتی سرخویش
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۹ - جواب
که ما را سیر فی اللهست در پیش
تو سلطان توانگر بنده درویش
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵
اگر چه گفته فیثاغورث از پیش
نبودش حجتی بر گفته خویش
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۸
کشند ار صف ز طهران تا به تجریش
نبینیشان به صف یک مو پس و پیش
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۱۱
ز اصلاحش چه می خواهی از این بیش
که نبود در وزارتخانه یک ریش