گنجور

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

گرفتم حالت مردان ندیدی

حدیث نیک شان باری شنیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

حکیمش گفت چون این روی دیدی

که کورم کردی ومیلم کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

دوم گفتا محالی گر شنیدی

مکن باور چون آن ظاهر ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۹) حکایت مرد مجنون و رعنایان

 

چرا چون روی رعنایان بدیدی

شدی آشفته و سر درکشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او

 

کسی کز سرمه میلی درکشیدی

ز ماهی تا بساق عرش دیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۲) حکایت هارون با بهلول

 

بدو گفتا که چون قرآن شنیدی

فلا اَنسابَ بَینَهُم ندیدی؟

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۳) حکایت آن بیننده که از احوال مردگان خبر می‬داد

 

دمی گر بر سر گوری رسیدی

در آن گور آنچه می‌رفتی بدیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۷) حکایت آن پیر که دختر جوان خواست

 

مگر پنبه ز گوشت برکشیدی

که موی خویش همچون پنبه دیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او

 

چو پیش نام پیغامبر رسیدی

از آنجا محو کردی یا بُریدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

فلک گر گوی سیمینش ندیدی

چو گوی بی سر و بُن کی دویدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۵) حکایت یوسف علیه السلام و نظر کردن او در آینه

 

وگر یوسف جمال خود بدیدی

ترنج و دست را بر هم بُریدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۶) حکایت احمد غزالی

 

ز کنعان بوی پیراهن شنیدی

چو دیدی این دمش گوئی ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک

 

که یافت ازخدمتش مویم سپیدی

بآخر کار آمد نا امیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » در آغاز آلهی نامه

 

ز مشتی خاک ما را آفریدی

کُلی بر کلِّ کَونم بر گزیدی

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۸ - خطاب بلبل به طوطی و نصیحت کردن او را بخدمت پیر

 

تو در آیینهٔ روی خویش دیدی

تو پنداری سخن از خود شنیدی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۴ - فی فضیلت امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه

 

تو ای زر زرد گرد از ناامیدی

تو نیز ای سیم میکن این سپیدی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه

 

ز دریا گرچه بالایی گزیدی

ولیکن در کمال خود رسیدی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه

 

چو زین گلخن بدان گلشن رسیدی

همان انگار که‌این گلخن ندیدی

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۹
sunny dark_mode