عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۵) حکایت ایاز و درد چشم او
بزرگانی که این پرگار دیدند
بصد جان نقطهٔ دردش گُزیدند
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۸ - خطاب بلبل به طوطی و نصیحت کردن او را بخدمت پیر
تو را گر طبع زیرک یار دیدند
به قهر از صحبت یاران بریدند
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
زهی فرقت که بسیاری دویدند
ندیدندت ولیکن نایدیدند
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
چو شد پرداخته چیزی گزیدند
که آنرا عشق گفتند و شنیدند
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
زنان مصر چون رویش بدیدند
بیک ره دستها بر هم بریدند
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
هر آن چیزی که بی مغزان شنیدند
جوانمردان بعین آن رسیدند
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
چو آن خوان کرم را برکشیدند
گنه کاران عاصی در رسیدند
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل
گروهی سر نه، بیسر میدویدند
گروهی پر نه، بیپر میپریدند
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
که چندان این مگس در من گزیدند
که گویی در جهان جز من ندیدند
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل
میان راه چون درهم رسیدند
به ره هم روی یک دیگر بدیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
گل سیراب را در خون بدیدند
دو چشم دل ز گل در خون کشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دو آتش همچو بادی در رسیدند
بیک ره بر دل و جانش دمیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
سپه چون نزد خوزستان رسیدند
ز خوزستان به جز نامی ندیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
گروهی بر درختان میدویدند
گروهی سر بر ایوان میکشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
بیک ره همچو شیران بر دمیدند
بپیش آن جوانمردان رسیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
چو دزدان مردی هرمز بدیدند
ز بیمش چون زنان دم میدمیدند