عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
ملایک سجدهٔ آدم نمودند
ز ذات ما یقین واقف نبودند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
در عین الیقین جمله نمودند
حقیقت در جهان برتو گشودند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
بگفتند ونه اندیشه نمودند
که اندر وصل او اعیان بودند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
چو هر سه در یکی موجود بودند
در آخر هر سه در یکی نمودند
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
نظرها محرم رویت نبودند
به مشتاقان نموداری نمودند
چو بر آب و گل آمد عکس رویت
دری از حسن بر عالم گشودند
زگل گلهای گوناگون برآمد
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای
بنات النعش و پروین لب گشودند
به نثر و نظم خود او را ستودند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۳ - بردن برادران یوسف را از پیش پدر و در راه هدایت خود چاه ضلالت کندن و وی را بی هیچ جنایت در چاه افکندن
به چشمان پدر تا می نمودند
ز یکدیگر به مهرش می ربودند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۴ - رسید کاروان به سر چاه و یوسف را بیرون آوردن و یک بار دیگر عالم را به آفتاب جمال وی روشن کردند
حسودان هم در آن نزدیک بودند
ز حال او تفحص می نمودند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۸ - به معرض بیع درآوردن مالک یوسف را علیه السلام و خریدن زلیخا وی را به اضعاف آنچه دیگران می خریدند
بدین قانون ترقی می نمودند
ز انواع نفایس می فزودند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۱ - نمودن شاپور صورت خسرو به شیرین بار دوم
گهی گفتند و گاهی می شنودند
به هر غم زان نشاطی می فزودند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۵ - رسیدن خسرو به چشمه ماه و دیدن شیرین را در چشمه
پس از حالش تفحص ها نمودند
به بهتر مدحتی او را ستودند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
چو گو از صحن میدان در ربودند
محبان گنج گوهر برگشودند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۹ - طلب کردن خسرو شاپور را و تنها ماندن شیرین و زاری نمودن روز و شب
نه هم گفتند مرغان نی شنودند
مگر کان شب به خواب مرگ بودند
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
کجا رفتند یارانی که بودند
چنان رفتند پنداری نبودند
چو خورشید و قمر در روز و در شب
جمال خویشتن را می ستودند
ز چشم ما نهان گشتند و رفتند
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۶ - سبب نظم کتاب
دری از غیب بر رویم گشودند
به شمع معنی ام راهی نمودند
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۲ - دیدن پروانه شمع را و عاشق شدن بر او
چو آن آتش که موسی را نمودند
دل پروانه زان آتش ربودند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » حکایت ناقل این مقاله و شکایت قایل این رساله در بیوفایی یاران ریایی و دلایل بر فضیلت گوشهٔ تنهایی
بسا یاران که همدم مینمودند
وفادارانه خود را میستودند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » یاد نمودن ناظر از بزم آشنایی و ناله کردن از اندوه جدایی و شکایت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حکایت طالع نامناسب بیان کردن
به یک جا بار بگشودند بودند
به حرف آشنایی لب گشودند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده
چنین تا شام صید انداز بودند
به قصد صید شیری مینمودند