گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

گهی گفتی که این باغ بهشتست

که یزدانش ز نور خود سرشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

ز پیری مغزت آهومند گشتست

ز گیتی روزگارت در گذشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

جوانی ایزد از مینو سرشتست

مرو را بوی چون بوی بهشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

به چین اندر به سنگی برنبشتست

که دوزخ عاشقان را چون بهشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

بهی و بتری در ما سرشتست

چنان چون نیک و بد بر ما نبشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

کسی کاو را وفا با جان سرشتست

به برف اندر بکشتن سخت زشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

سیه سررا گنه بر سر نبشتست

گنهگاریش در گوهر سرشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

بنام ایزد جهان همچون بهشتست

که خرم موسم اردیبهشتست

زمین از سبزه گوئی آسمانست

درخت از جامه پنداری فرشتست

بصحرا شو تماشا را سوی باغ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۴) حکایت لقمۀ حلال

 

وجودت با عدم درهم سرشتست

که این یک دوزخ و آن یک بهشتست

عطار نیشابوری
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانه‌ای که گلیم فروخت

 

بدو آن مرد گفت این بس درشتست

بنرمی همچو پشت خارپشتست

عطار نیشابوری
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه

 

همه مرگ تو خوی ناخوش تست

همه خشمت بدوزخ آتش تست

عطار نیشابوری
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بچشم تو اگر آن ماه زشتست

بچشم من چو حوری از بهشتست

عطار نیشابوری
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

که گردون همچو زالی کوژپشتست

بسی شوی و بسی فرزند کشتست

عطار نیشابوری
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

اگرچه گویی او حور بهشتست

ولی درجنب خوبی تو زشتست

عطار نیشابوری
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید

 

چو دنیا کنده پیر گوژپشتست

بسا پرورده و آنگه بکشتست

عطار نیشابوری
 
 
۱
۲