فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چه بودی گر دگر ره باد بودی
ز روی ویس پرده درربودی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
کنون گر مرگ جانم در ربودی
مرا زو درد دل یکباره بودی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی؟
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
امین خانقاه و سفره بودی
ندیدی کس که چیزی در ربودی
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن
بلشکر گفت اگر دوش این نبودی
نهنگی مرگ جانم در ربودی
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۱۳) مناجاة دیوانه با حق تعالی
بصحرا در یکی دیوانه بودی
که چون دیوانگیش اندر ربودی
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان
بنفشه چون نهٔ نرگس نبودی
چرا چون این و آن کور و کبودی
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
اگر این پردهٔ نیلی نبودی
نه کوژی یافتی کس نه کبودی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
ز قهرش آتش ار افسرده بودی
چو انگشتی شدی اندر کبودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید
بغایت در لطافت دل ربودی
که چون او در همه عالم نبودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
دم وحدت زدی و دل ربودی
یقین دانم که ما را بود بودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۲ - در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید
همه زان تو است و بود بودی
نبودی تا نمودی ذات بودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
همه علم من و حکمت تو بودی
مرا اندر بهانه در ربودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
تو خود بنمودی و خود در ربودی
تو بودی آدم اینجا بود بودی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
چنان شو کاوّل اینجاگاه بودی
عیان بودی ولیکن خود نبودی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چنان مستغرق دریای بودی
که در حق جسم و جان اینجا ربودی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام
که کاجی حق تعالی مینبودی
که تا من در دو عالم خویش بودی
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸
مرا گر همّتی مردانه بودی
خلاصم از دلِ دیوانه بودی
چنین جانم ز دل کی سیر گشتی
اگر جانانهام هم خانه بودی
غلط کردم که در شریان جان است
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۹ - از مشاهده تغییر حال زلیخا گره تحیر به رشته تفکر کنیزان افتادن و دایه بر سر انگشت استفسار گره را از آن رشته گشادن
بگفت این خواب اگر ناراست بودی
بدینسان راستان را کی ربودی