فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
به نیکی و به شادی در فزایم
که باشد آفتاب اندر سرایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به هر حالی به بخشایش سزایم
که چونین در دم سرخ اژدهایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتان دایه ویس را به جهت رامین
که من فرزند را پشتی نمایم
بدان کز بند مهرش بر گشایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
تو دانی من پرستش را بشایم
نه آن باشم که مردم را ربایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه دیگر به پیش ویس و حال گفتن
بدان سر چون شوم پیش خدایم
چه عذر آرم چه پوزشها نمایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
و گر پیشت پرستش را بشایم
بجز با مشتری پهلو نسایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
اگر فرهنگشان من کرد بایم
گزند افزون ز اندازه منایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چو شش مه بگذرد روزی بیایم
ز کوهستان به سوی شه گرایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
همی کن ساز لشکر تا من آیم
که من خود زود بندت بر گشایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
ننودم حال خویشم و روز و جایم
وزین پس هر چه باشد هم نمایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
ز فرمانش دگر بیرون نیایم
چنان دارم که فرمان خدایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
اگر من پرستاری را سزایم
ازین پس تو مرایی من ترایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ
نگه دار این سرایم تا من آیم
که بندش من ببستم من گشایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ
همی دانم که رنج خود فزایم
که چیزی آزموده آزمایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ
هم امشب بند او چون برگشایم
چو چشم آورد با او چون بر آیم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چرا من آزموده آزمایم
چرا من رنج بیحوده فزایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چه آشفته دلم چه سست رایم
که چندین آزموده آزمایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
اگر نامرد خوانندم سزایم
چه مردم من که با زن بر نیایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
اگر کار پرستش را سزایم
ازین پس تو مرایی من ترایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
تذروان را به بازان ازمایم
سگان را نیز بر غرمان گشایم
