گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع

 

دمی هم گوش ما هاسوی ما کن

پس آنگه هرچه خواهی پیشوا کن

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

برو ای یار سالک را دعا کن

تو این دنیای دون را خود رها کن

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۴ - مناجات

 

خداوندا مرا از تن رها کن

ز فضل خویشتن اینم عطا کن

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

بیا در راه حق جان را فدا کن

پس آنگه کار خود با او رها کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید

 

طبیبت نیست اینجا خود دوا کن

چو مجروحی برو خود را شفا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

مرا بنگر تو بود خود رها کن

بنزد بود من خود را فنا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

نهان شو پایداری در فنا کن

فنا گرد و بکل خود را بقا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

مرا دردیست این دردم دواکن

طبیبم چون توئی دردم شفا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

در اینجا منزلت در خود فنا کن

پس آن‌گاهی ز من خود را بقا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

فنا شو خاک و آتش را رها کن

حقیقت آب و آتش هم فنا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

بدی کمتر کن و نیکی وفا کن

نکوئی خاص از بهر خداکن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید

 

یکی بین و دوئی اینجا رها کن

عیان مر جسم وجان کلّی خدا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)

 

خدائی کن در اینجا خود فنا کن

پس آنگاهی سر و پایت خدا کن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید

 

یکی شو این زمان لوحی رها کن

چو من خود را وجودت عین لاکن

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode