امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو
و گر خواهد دو تن را نام فراهم
به صد زنجیر نتوان بست با هم
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۴۲ - نامه ششم از زبان معشوق به عاشق
چو من در ملک خوبی پادشاهم
ز لب شکر بدان بخشم که خواهم
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۴۲ - نامه ششم از زبان معشوق به عاشق
به هر جرمی میور در گناهم
که گر شهری بسوزم پادشاهم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۸ - نامه خورشید به جمشید
مرو در غم که غم امد فراهم
که اندوه است و شادی هر دو با هم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵ - تخصیص مناجات به ناظم بی دستیاری مشارک و مساهم
اگر باشد دو صد خرمن گناهم
توانی سوختن از برق آهم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۰ - خواب دیدن زلیخا یوسف را علیه السلام نوبت دوم و سلسله عشق وی جنبیدن و وی را در ورطه جنون کشیدن
ببینم روی او چندان که خواهم
بدو روشن شود روز سیاهم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۴ - پرسیدن دایه از زلیخا سبب گداختن و سوختن وی را در مشاهده شمع جمال یوسف علیه السلام
ز چاه غبغبش چون کام خواهم
به چاه غم کند آرامگاهم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۶ - گرفتن زلیخا سر راه یوسف را و التفات نایافتن و بعد از آن به خانه رفتن و بت را شکستن و ایمان به خدای تعالی آوردن و پس بر سر راه وی آمدن و التفات یافتن
که ای سنگ سبوی عز و جاهم
به هر راهی که باشم سنگ راهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳ - گفتار در مناجات
توقع از تو هست ای پادشاهم
که شویی جامه جان از گناهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
بود تا کوه هستی پیش راهم
نخواهد بود ره در پیشگاهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۸ - قصه شکر اصفهانی
عجب گر سوی او باشد نگاهم
که من محبوب هر جایی نخواهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۲ - رفتن خسرو به پای قصر شیرین
چه بد کردم؟ نمی دانم گناهم
به مرگ خویش آخر پادشاهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۲ - رفتن خسرو به پای قصر شیرین
بدین در، من نگویم پادشاهم
که یک هندوی آن خال سیاهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن
گهی گفتی که چون عذرش بخواهم
که باشد خجلت ار بخشد گناهم
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۶ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
دل و جان را چو ستری نیست با هم
حجاب از پیش برداریم ما هم
وحشی بافقی » ناظر و منظور » در منشاء انشاء این نامه غریبالمعانی و باعث تصنیف این نسخهٔ نادر بیانی
چو محنت افکند بر خاک راهم
نگردد کس بسر جز دود آهم
وحشی بافقی » ناظر و منظور » خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
مرا هم نیست جرمی بیگناهم
ز دست دل به این روز سیاهم
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
چو راه دل نزد افسون شاهم
که خواهد بردن از افسون ز راهم
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶
نه اشکم داشت تاثیری نه آهم
ز هر سو ناامیدی بسته راهم
فکنده بر سر آفاق سایه
چو چتر سنجری بخت سیاهم