سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)
کلیم آنجا که معجز را بیان کرد
ده و دو چشمه از سنگی روان کرد
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۷ - قطعه
به دستان چون فلک نقشی عیان کرد
به بیدستان چو گل خود را نهان کرد
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او
چو رویش دید رو در حاضران کرد
کزین خوشتر چه آرایش توان کرد؟
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۶ - در زوال وصال و شب فراق
براهش با پری همداستان کرد
پریوارش ز چشم من نهان کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷
دل از من بُرد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییَم در قصدِ جان بود
خیالش لطفهایِ بیکران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم؟
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷ - استقبال از حافظ
چو زلف بی قرارش قصد جان کرد
قرار دل رهین هندوان کرد
بشد نقد دلم صرف و ندیدم
ز سودای تو سودی جز زیان کرد
گر اشکم هرزه رو شد بد مگویش
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۵ - رسانیدن مالک یوسف را علیه السلام به حوالی مصر و خبر یافتن پادشاه از آن و عزیز را به استقبال ایشان فرستادن
عزیز از مصر رو در کاروان کرد
نظر در روی آن آرام جان کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۹ - بی طاقت شدن زلیخا در مفارقت یوسف علیه السلام و در شب همراه دایه به زندان رفتن و مشاهده جمال وی کردن
زلیخا را غم یوسف چنان کرد
که از اشک شفق گون خونفشان کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
وداع کلبه تنگ جهان کرد
وطن بر اوج کاخ لا مکان کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
جهان پیر را بختت جوان کرد
تو را شاهنشه آخر زمان کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۱ - نمودن شاپور صورت خسرو به شیرین بار دوم
ز پیشش برد آن صورت نهان کرد
که این بازی بود یک دم توان کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو
طریق دشمنی با او عیان کرد
به هر جانب رسولی را روان کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
دگر تمثال شبدیز آنچنان کرد
که در خوبیش مشهور جهان کرد
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - وله فیالمثنوی
چه ملکی را ز نو دارالامان کرد
چه جانی در تن خلق جهان کرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۰ - در بیان چگونگی عشق و آغاز کندن بیستون به نیروی محبت
چنان کان دلربا بود آنچنان کرد
هر آنچ از سنگ نتوان کرد آن کرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
هجوم خلق و عشق بت چنان کرد
که دورم عاقبت از خانمان کرد
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
کسی کز آستانش سرگران کرد
بر آن سر گردنش کار سنان کرد
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
سخن را بسکه توصیفش روان کرد
ورق را در سفینه بادبان کرد