گنجور

 
سلمان ساوجی

ز رحمت انبیا را آفریده

وز ایشان مصطفی را برگزیده

امام سیصد و شصت و شش اخبار

سپهر هر دو شش ماه ده و چار

شهشنشاه سریر ملک لولاک

سوار عرصه میدان افلاک

محمد عالم علم یقین است

محمد رحمة للعالمین است

به معنی قرةالعین دو عالم

به صورت پشت و روی نسل آدم

ز فتح مقدمش در طاق کسری

بسی کسر آمده وانگه چو کسری

همان دم آتش کفر از جهان جست

زمین از موج سیلاب بلا رست

به دارالملک سلمان آن فرومرد

زمین شهر ما این را فروبرد

گهی جبریل باشد میربارش

زمانی عنکبوتی پرده‌دارش

شد از شوق بنانش لاغر و زرد

قلم کو چون قمر شق قصب کرد

بنانش تیغ بر گردون کشیده

به ایمانی صف مه بردریده

کسی کو داشت در تن گوهر بد

چو تیغ انصاف او بر گردنش زد

کس را کی تواند کرد تقبیح؟

که آرد سنگ خارا را به تسبیح

کجا برده براق او منازل

خر عیسی فتد با بار در گل

خرد در کار آنکس خیره ماند

که خر با مرکب تازی دواند

اگر گوید کسی کاندر رهی خر

رود با مرکب تازی زهی خر

کلیم آنجا که معجز را بیان کرد

ده و دو چشمه از سنگی روان کرد

کجا احمد زند بر آب رنگی

کلیم آنجا بود بی‌آب و سنگی

کجا ساییده چترش سر بر افلاک

به جای سایه مهر افتاده بر خاک

گهی سر در گلیم فقر برده

گهی این اطلس خضرا سپرده