فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو تیرانداز شد گشت زمانه
فراقش تیر و جان من نشانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
همی گفت ای فرومایه زمانه
بدزدیدی ز من دُرّ یگانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
که من گشتم ز بخت بد فسانه
ز تو بوسی وزو صد تازیانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
چنان گردی که شاهان زمانه
به درگاهت ببوسند آستانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
توی فرخ شهنشاه زمانه
بمان اندر زمانه جاودانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو فُرقت خواهد افگندن زمانه
پدید آرد ز پیش او را بهانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
جدایی را پدید آمد بهانه
غمانم را پدید آمد کرانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
گریز ای دل ز آسیب زمانه
گریز ای دل ز ننگ جاودانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
بسی سختی بدیدم از زمانه
مر آن را پاک مهر تو بهانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
پذیره کرد از گل این بهانه
گرفتش دست و بردش سوی خانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
اگرچه بود مویش زنگیانه
چنان چون بود چشمش آهوانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
کمانور گشته هر کس در زمانه
ملامت تیر و جان من نشانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
ز ما ماند به گیتی در، فسانه
در آن گیتی خدای جاودانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۲ - نامهء دوم دوست را به یاد داشتن و خیالش را به خواب دیدن
نگر تا چند کردهست این زمانه
میان این دو ناخفتن بهانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
دهد او را شب و روز آب و دانه
کند از عود و عاجش ساز خانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
جهان این کار دارد جاویدانه
خوشی برّد به شمشیر زمانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن
من او را شاد خواهم جاودانه
شده ایمن ز بیداد زمانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
به بالا راست چون سرو جوانه
ز سرو آتش برآهخته زبانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۵ - رسیدن آذین از ویش به رامین
مرا ببرید از آن سرو جوانه
که سروستان او کاخست و خانه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
چنان دو تیر پران یر نشانه
میان هر دوان روزی میانه