گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

شد آگه دایه و گل را چنان دید

ز تخت زر سوی بامش روان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

درآمد دایه گلرخ را چنان دید

رخ گل همچو برگ زعفران دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

چو هرمز حلقهٔ زلفش چنان دید

دل خود چون نگینی در میان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

چوهرمز دایه را در گلستان دید

تو گفتی تشنهیی آب روان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

چو دایه آن دو دلبر را چنان دید

دو جان هر دو بیرون ازجهان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چو شاه آن چشمهٔ آب روان دید

چو آب خضر شیرینتر ز جان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

چو جای خویش را گلرخ چنان دید

جهان برچشم خود همچون دخان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

وزیر خاص چون شه را چنان دید

بدان دلداده دل را مهربان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

دل پر خون خود را بیم جان دید

ملامت کرد هر کو را چنان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

بخشکی بر اجل کشتی روان دید

که دریا پرنهنگ جان ستان دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

میان خاک مادر را چنان دید

گلی را زردتر از زعفران دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید

 

هر آن سالک که اینجا او عیان دید

ازو دید ار ذات جان جان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا

 

هر آنکو مصطفی در خود عیان دید

ز دید مصطفی بس دید جان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت

 

چو اینجا رهگذار آن جهان دید

از آن خود را حقیقت جان جان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۷ - جواب دادن منصور شبلی را

 

چو او را صاحب شرع و بیان دید

زبانش لال شد خود بیزبان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۰ - جواب گفتن منصور سلطان بایزید را قدس سره

 

وصال ما کسی یابد که جان دید

مرا اندر عیان جا و جهان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۱ - در نموداری سر توحید به هر نوع

 

خدا شد تا مکان را بیمکان دید

همه جان بود و خود از جان جان دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۳ - جواب دادن منصور بایزید را

 

قدم زد آنگهی کون و مکان دید

نمود خود همه پیغمبران دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

بجز حق می نداند حق توان دید

که چشم جان تواند جان جان دید

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode