نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
کز آن افزون که دوران جهان است
شب و روز و زمین و آسمان است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو
ز قند من سمرها در جهان است
درِ قصرم سمرقندی از آن است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
من آن خانیچهام کآبم عیان است
هر آنچم در دل آید بر زبان است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
بر این رقعه که شطرنج زیان است
کمینه بازیاش بینالرخان است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
جهانی جان چو پروانه از آن است
که آن ترسا بچه شمع جهان است
به ترسایی درافتادم که پیوست
مرا زنارِ زلفش بر میان است
درآمد دوش آن ترسا بچه مست
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶
همه عالم خروش و جوش از آن است
که معشوقی چنین پیدا، نهان است
ز هر یک ذره خورشیدی مهیاست
ز هر یک قطرهای بحری روان است
اگر یک ذره را دل برشکافی
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷
رهی کان ره نهان اندر نهان است
چو پیدا شد عیان اندر عیان است
چه میگویم چه پیدا و چه پنهان
که این بالای پیدا و نهان است
چه میگویم چه بالا و چه پستی
[...]
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی
سگ دیوانه را چون دم چنان است
که در مردم اثر از وی عیان است
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۸) تمثیل
بزرگی گفت ازل همچون کمان است
هزاران تیر هر دم زو روان است
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۲) حکایت شبلی رحمة الله علیه
تو پنداری که زخمش رایگان است
هزاران ساله طاعت نرخ آن است
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند
ازین وادی که در وی بیم جان است
اگر خونی شود جان جای آن است
عطار » بلبل نامه » بخش ۴ - رفتن باز بطلب بلبل و خواندن او را بسلیمان
نشان بندهٔ مقبل همان است
که پیش از کار کردن کاردان است
عطار » بلبل نامه » بخش ۳۴ - نصیحت پذیرفتن موش خوار
زمین سفلیان را آسمان است
سرای علویان را آستان است
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
یقین میدان که راهی بیکران است
رهی تیره چراغش نور جان است
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
عجب تر گفت نزدیک من آن است
که در دریا ز خود کس را نشان است
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
یقین میدان که مغز و پوست یکسان است
ولی از پیش چشم خواجه پنهان است
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
وجود آیینه است اما نهان است
عدم آیینه را آیینهدان است
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
ندانم بام بُستانت چه سان است
که زندان تو باری بوستان است
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
برین نطع زمینت بیم جان است
که دم چون ریگ در شیشه روان است