گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

جمال جان جان در جان عیان است

ولی از چشم نامحرم نهان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

درون خاک جان عاشقان است

در اینجا گه لقای جاودان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید

 

دوای درد تو جان جهان است

کی اینجا گه ترا عین العیان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است

 

صبور است او یقین و راز دان است

حقیقت اندر اینجا بود جان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید

 

جهان و هرچه در روی جهان است

همه از ذات حق عکسی عیان است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

چه شور است اینکه در جان جهان است

مگر منصور بین عین العیان است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۹ - پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید

 

در این دریا که اینجا بود جان است

دُر و جوهر در اینجا رایگان است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

وصال عشق اینجا رایگان است

ببین کاینجا حقیقت در عیان است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ز جان بشنو که تا آخر ز جان است

مرا مقصود جان عین العیان است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

کسی کو واصل هر دو جهان است

ورا امروز کل عین العیان است

عطار
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۶

 

اگر کشور خدای کامران است

وگر درویش حاجتمند نان است

سعدی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

به شب ماهی میان کاروان است

که روی او دلیل ساربان است

چه جای ساربان کاندر پی او

ز دل‌ها کاروان بر کاروان است

عجب آید مرا زان رهزن دل

[...]

همام تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بتی فربه سرین لاغر میان است

چه می گویم میانش بی نشان است

سخن تا بر لبش ناید ندانند

که در اصل آن شکر لب را دهان است

لبش را چون توانم کرد نسبت

[...]

حکیم نزاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۹