عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
جمال جان جان در جان عیان است
ولی از چشم نامحرم نهان است

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
درون خاک جان عاشقان است
در اینجا گه لقای جاودان است

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
دوای درد تو جان جهان است
کی اینجا گه ترا عین العیان است

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
صبور است او یقین و راز دان است
حقیقت اندر اینجا بود جان است

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید
جهان و هرچه در روی جهان است
همه از ذات حق عکسی عیان است

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
چه شور است اینکه در جان جهان است
مگر منصور بین عین العیان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید
وصالت در درون جان عیان است
حجاب من کنون خلق جهان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید
ریاضت اختیار کاملان است
کسی را کاندر این راه او نشان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۹ - پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید
در این دریا که اینجا بود جان است
دُر و جوهر در اینجا رایگان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
که این خلوت سرای عاشقان است
نمدار اندر او عین العیان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
مئی درکش که قوت جسم و جان است
از آن می این زمان ما را نهان است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ولیکن عشق سلطان جهان است
که برتر از زمین و از زمان است

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال عشق اینجا رایگان است
ببین کاینجا حقیقت در عیان است

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ز جان بشنو که تا آخر ز جان است
مرا مقصود جان عین العیان است

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
کسی کو واصل هر دو جهان است
ورا امروز کل عین العیان است

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۶
اگر کشور خدای کامران است
وگر درویش حاجتمند نان است

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
به شب ماهی میان کاروان است
که روی او دلیل ساربان است
چه جای ساربان کاندر پی او
ز دلها کاروان بر کاروان است
عجب آید مرا زان رهزن دل
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶
بتی فربه سرین لاغر میان است
چه می گویم میانش بی نشان است
سخن تا بر لبش ناید ندانند
که در اصل آن شکر لب را دهان است
لبش را چون توانم کرد نسبت
[...]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۱ - عرض صحیفهٔ طولانی نصیحت، پیش ضمیر ملهم سلطان، که نسخهایست صحیح از لوح محفوظ حفظ الله تعالی عن التلویح السو
عنان شاه گر بر آسمان است
دعا را دست بالاتر از آن است

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - گرم شدن چشم «دول رانی» در روی شمس الحق و الدین خضر خان و از تاب مهر، آب در چشمش گشتن، و مهربان گشتن آن چشمهٔ مهر، بران نیلوفر هندی، و چون شعاع خورشید، از صفر ابر زمین افتادن
که چون خان خضر خان «الپخان» است
که زیب چهرهٔ دولت بدان است
