فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
نه هرگز ویس باشد دوستدارت
نه هرگز راستی جوید به کارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
ببخشایاد بر تو کردگارت
که بس دشوار و آشفتهست کارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
اگر بسیار کس باشند یارت
یکی چون من نباشد دوستدارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
نبد در هجر یک روزه قرارت
چگونه باشد اکنون روزگارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
اگر رامین نبودی غمگسارت
نبودی نیم روز آنجا قرارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به که شاید پرند پر نگارت
قبا و عقد و تاج و گوشوارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
شود امسال خونین جویبارت
بلا روید ز کوه و مرغزارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
ندانم چون بود فرجام کارت
چه نیک و بد نماید روزگارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
به نیکی آفتاب آمد شکارت
گل خوبی شکفت اندر کنارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
ز بت رویان ستاره پیشکارت
چو ویسه آفتاب اندر کنارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
اگر شرمت نبود از نیک یارت
همان شرمت نبود از کردگارت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
همایون باد بر تو روزگارت
همیشه کام راندن باد کارت
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۷
نپرسی حال یار دلفکارت
که هجران چون کند با روزگارت
ته که روز و شوان در یاد مویی
هزارت عاشق با مو چه کارت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
که ای کهبد به حق کردگارت
که ایمن کن مرا در زینهارت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
اگر زیبارخی رفت از کنارت
از او زیباتر اینک ده هزارت
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح جمال الدین محمد وزیر که روضه مطهر پیغمبر را عمارت کرده بود گوید
چو دولت رفت بر تخت امارت
مه تاجش پذیرفت استدارت
وزیری جست فحل و شهم و مقبل
که باشد در همه کارش مهارت
بسازد کار عقبی از کفایت
[...]
عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
زهی روز قیامت روز بارت
خلایق سر به سر در انتظارت
گنه کاران بر جان خورده زنهار
همه جان بر کف اندر زینهارت
کجا پیغمبری دانی که آن روز
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما
ترا گفتند جان را ده طهارت
تو تن را میکنی دایم عمارت
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱۱) حکایت مجنون و لیلی
چو عشقت کرد نقد عقل غارت
کنون جانیست وز تو یک اشارت