گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۱ - علامات الشیخ الکامل

 

خود این از جهل و بعلمی بکار است

فضولی در قضای کردگار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۶ - الصبا

 

که چمش ز آتش دل اشکبار است

همیشه در امید و انتظار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۸ - صدق‌النور

 

ز صدق‌النور بشنو کت بکار است

مراد از کشف دو راز استتار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۸ - کلام آخر

 

تصوف عجز و فقر و انکسار است

نه اظهار علوم و افتخار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۳ - العارالعظیم

 

غرض لفظی که او بی‌اعتبار است

به پیش اهل غیرت سخت عار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۰ - عبدالرافع

 

هر آن یک زین دوشق را اعتبار است

صفی را شق ثانی اختیار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۸ - عبدالحلیم

 

کسی عبدالحلیم اندر شعار است

که بر هر ناملایم بردبار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۸ - عبدالنور

 

مراتب زان یکی لیل و نهار است

که این هر دو بیک نور آشکار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۰۴ - العبره

 

چو او خود گرچه با هر قطره یار است

ز ما تا او هزاران بحر نار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۲ - فرق‌الجمع

 

شئوناتی که بینی برقرار است

حقیقی نیست محض اعتبار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۴۰ - قاب قوسین

 

تقابل بین اسماء باعتبار است

که در امر الهی بر قرار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۴۴ - القدم

 

تو را خود این طبیعت تا بکار است

بسر فکر علو و اقتدار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۷۹ - مبنی التصوف

 

تمسک آن بفقر و افتقار است

دگر ترک تعرض و اختیار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۴ - مجلی الاسماء الفعلیه

 

هر آثاری ز فعی برقرار است

نشانی از نمود کردگار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۶ - مجمع‌الاهواء

 

بسر هاشور آن شیرین شعار است

بدلها عشق آن عذرا عذار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۹ - المحفوظ

 

خود این جبریست کاصل اختیار است

چه هر شیئی بجای خود بکار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۹۶ - المحاذات

 

محاذاتت حضور وجه یار است

همان وجهی که بروی انتظار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۲۰ - مغرب ‌الشمس

 

غرض آن مغرب الشمس استتار است

که حق را در تعین برقرار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۶ - المناسبه الذاتیه

 

در این هر یک مراتب بیشمار است

کسی فهمد نکو گو مرد کار است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت

 

چو عشق آمد حریف صد سوار است

از و نفس موسوس خوار و زار است

صفی علیشاه
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode