حدیث از مجمعالاهوات گویم
ز حب یار بیهمتات گویم
جمال مطلق است آنحسن جامع
هر آن حبی بسوی اوست راجع
بحسن خویش بود او را تعلق
که پیدا گشت در اشیاء تعشق
هواها جمله رشح آن هوایند
مربای همان آب و هوایند
بسر هاشور آن شیرین شعار است
بدلها عشق آن عذرا عذار است
بمجنون او ز عشق خود عنان داد
پی روپوش لیلی را نشان داد
جز او را نیست حسنی یا جمالی
بدلداری و دل بردن کمالی
جز او کبود که تا باشد جمالش
همه او بود حسن بیمثالش
بود چون نیست غیری در میانه
باین و آن محبتها بهانه
از آن غیرت که او بر حسن خود داشت
کجا محبوبی الاخویش بگذاشت
خود این اشیاء که بیرون از حسابند
ز عکس حسن او در عشق و تابند
بعالم هیچ شیئی بیهوا نیست
بدون میل و حب شیئی بپانیست
یکی میلش نهان از چشم ما شد
یکی ظاهر چو کاه و کهربا شد
همه اشیاء ز عالی تا بسافل
بهم ناچار محبوبند و مایل
حقیقت خلق اینعالم بحب شد
که او خود ناظر و منظور خود بد
تجلی کرد و خود بر خویش بنمود
نبد غیری خود او دید و خود او بود
حقایق جمله مجلای کمالند
تجلی گاه انوار جمالند
خود از «احببت ان اعرف» عیانست
که عالم عکس حب دلستالست
ز عشقی کو بحسن ذات خود داشت
جمال خویش در مرآت خود داشت
از آن افتاد عکسی و جهان شد
زمین و آسمان و جسم و جان شد
گلستان شد جهان از عکس رویش
بهر جا تافت رخسار نکویش
بگندم تافت آدم را زره برد
مگو گندم که آنخال سیه برد
نه گندم دانه پیغمبر فریب است
بلای راه ما خال حبیب است
مراد از خال وخط جلوات ذاتست
نمایشهای اسماء و صفاتست
مبادا صورت لفظت زند راه
نئی چون ز اصطلاح قوم آگاه
کمند زلف او شد ظل ممدود
نباشد حلقی از آنحلقه مردود
لبش برد از لطافت هوش مستان
نگاهش بست چشم و گوش مستان
دهانش خلق را در حیرت افکند
که گفتار از کجا بود و شکر خند
میان بست و میانش بستنی بود
بموئنی کاف ونون پیوستنی بود
ببزم آمد یکی بنمود قامت
همی بینی ز پی کاید قیامت
قیامتها جز از بالای او نیست
سری نبود که در سودای او نیست
گره بگوشد از گیسوی پرچین
بهرچین حلقهها بست از مجانین
بموئی بسته از دلهای خسته
شکسته بسته هر سو دسته دسته
به پیش چشم او هر سو فتاده
ز بیماران دل بر مرگ داده
لبش سرچشه آب حیاتست
ز بهر عارف از وی وارداتست
نگنجد لطف لعلش در عبارت
نیاید وصف ذاتش در اشارت
صفی زان لب حیات جاودان یافت
شکرها خضر وقت عارفان یافت
شکرهای لبش چبود لطایف
رسد زان اهل معنی را وظایف
صفی را برد زور باده از دست
نگردد از قدحهای صور مست
کشد ساغر همی زان چشم مخمور
که چشم بد ز چشم او بود دور
کند کسی ساغر و پیمانه مستش
که دل بر آندو چشم می پرستش
ز صورتها نماید سیر معنی
نبیند مرد معنی غیر معنی
توبینی خال و خط،من جمع و فرقش
تو بینی زلف و رخ من غرب و شرقش
ز خال تیره بینم وحدتش را
ز خطها هم ظهور کثرتش را
چو اینها پردهای حسن یارند
نقاب آنجمال و آن عذارند
بر آن رخسار روزافزون حجابند
چو گلها کان حجاب روی آبند
حجاب از بهر آن بر روی خود بست
که تا بیند که بی می زو شود مست
شرابش را بدل ریزد نه در خم
بعشق او ز سر خیزد نه از دم
نهان خود را ز چشم مرد و زن ساخت
بجستجوی خود پس انجمن ساخت
عقول انجمن را مختلف کرد
هر آن یک را بجائی معتکف کرد
یکی را ساخت پابند سلاسل
یکی را کرد سرگرم رسائل
یکی را شد فرو در دیده و دل
یکی را راه وصل افتاد مشکل
یکی بارش نکو بر منزل افتاد
یکی راجستجو بیحاصل افتاد
یکی دیدش میان جمع و نشناخت
یکی هم دید و عارف گشت و جان باخت
یکی را چشم بینا داد و نوری
که در جمعش ببیند بیقصوری
نباشد هیچ حاجت جستجو را
نشد غایب که تاکس جوید او را
یکی دیدش ولی لب بست و شد گوش
گزید او لب بر این یعنی که خاموش
یکی اندر حقیقت جست رازش
یکی آمد گرفتار مجازش
بحسن او جلوهگر در آب و گل شد
هم آدم عشق اورا متحمل شد
زمین و آسمان از وی ابا کرد
مگر آدم که حمل این بلا کرد
چون انسانرا نبود آندیده و حد
که ببنندش همه آنسان که باید
بنادر شد که بیند بیوسایط
یکی رو نکویش در روابط
لهذا ما سوارا کرد اسباب
که پوید سوی او هر کس ازین باب
به بیند روی خوبش را در آئین
چو روی آب صاف اندر ریاحین
بهر شیئی ز حسن بیمثالش
نشانی هشت بهر اتصالش
صفا بر گل لطافت بر سمن داد
بسرو اندام و بر سنبل شکن داد
چو ز اشیاء بود انسان جمله جامع
در او شد جمع کل حسن صانع
ز ملک عقل تا شهر هیولا
ز صورت باز هم تا جمع اسما
که هست از حسن او هر یک دلایل
در اسنان جلوهگر گشت آنشمایل
یکی در دید خود کامل نظر بود
شراری هم ز عشقش بر جگر بود
بعالمهای معنی ره سپر گشت
بر او شاه عوالم جلوه گر گشت
نگاری از حقیقت جلوهگر گشت
عیان اندر مرایای صور گشت
صور هم ز اوست لیکن در صناعت
مکن بر صورت ار مردی قناعت
بنزد اهل معنی حب اکمل
نزیبد جز که بر محبوب اول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی مطلق میپردازد. شاعر از عشق به معشوقی بیهمتا سخن میگوید و جمال و حسن او را بهعنوان منبع تمام زیباییها معرفی میکند. او به این نکته اشاره میکند که همه اشیاء و موجودات دنیا در حقیقت عشق به این جمال مطلق دارند و هیچ چیزی بدون میل و عشق به وجود نیامده است.
شاعر توصیف میکند که هر موجودی، از انسان تا دیگر اشیاء، به نوعی در پی جستجوی این عشق و جمال هستند. او همچنین به زبانهای مختلف و تجربیات عارفان اشاره میکند که در جستجوی وصال با معشوق حقیقی و جمال او هستند.
در نهایت، شاعر تأکید میکند که حقیقت عشق، تنها در نزدیکی و فهم جمال حقیقی یافت میشود و تمام زیباییها و صفات در آن محبوب اول نهفته است.
هوش مصنوعی: من داستانی از عالم بالا میگویم، از عشق یاری که برای من بینظیر و بیهمتاست.
هوش مصنوعی: جمال مطلق همان زیبایی کامل است و هر نوع محبت به سوی او هدایت میشود.
هوش مصنوعی: به زیباییهای خود او وابسته شد، زیرا در چیزهای مختلف محبت و عشق را یافت.
هوش مصنوعی: تمامی هوای موجود تحت تاثیر همان هوایی است که در آن زندگی میکنیم و مانند مربایی است که از آن آب و هوا به دست میآید.
هوش مصنوعی: شیرینی و زیبایی در چهرهاش به وضوح دیده میشود و عشق و محبت او همچون عذری در میان صورتش جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشقش کنترل خود را از دست داد و پوشش لیلی را به همه نشان داد.
هوش مصنوعی: غیر از او هیچ کس زیبایی و جذابیت ندارد که بتواند دل را تسکین دهد یا آن را به خود مشغول کند.
هوش مصنوعی: هیچکس به زیبایی او نیست و همه زیباییها در زیبایی او خلاصه میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی وجود ندارد، دیگر هیچ چیز در میان نیست و تمام محبتها فقط بهانهای برای این وضعیت هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرتی که او نسبت به زیباییاش داشت، هیچ محبوبی را به حال خود رها نکرد.
هوش مصنوعی: این چیزهای بیرونی که از حساب و کتاب خارجاند، به خاطر نمای زیبایی او در عشق و شوق به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: در عالم هیچ چیزی بیدلیل و بدون خواستهای وجود ندارد و همه موجودات تحت تأثیر عشق و تمایل به چیزی هستند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها به طور پنهانی از دید ما ناپدید شد، در حالی که دیگری به وضوح مانند کاه و کهربا دیده میشود.
هوش مصنوعی: تمام موجودات از برترین تا پستترین، به ناچار محبوب و جذب یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: ساختار و حقیقت این جهان به خاطر عشق ایجاد شده است، زیرا او خود ناظر و هدف خود است.
هوش مصنوعی: پروردگار با جلوهگری، خود را به نمایش گذاشت و جز او هیچکس نبود. او تنها خود را دید و در واقع، خود او بود.
هوش مصنوعی: تمام حقایق، نمایانگر کمال هستند و تجلیگاه نورهای زیبایی و جمال.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به این که عشق و محبت در دل انسان، واقعیتی عمیق و نمایان است. به عبارت دیگر، اگر کسی به چیزی عشق ورزد، آن عشق در تمام وجودش نمایان میشود و نشاندهنده تعهد و تعلق خاطر او به آن چیز است.
هوش مصنوعی: از حُسن واقعی خود که به خاطر عشق به آن در وجودش بود، زیباییاش در آینه وجودش نمایان بود.
هوش مصنوعی: عکسی از چیزی افتاد و به این ترتیب، همهچیز تغییر کرد و دنیای مادی و معنوی دگرگون شد.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر تصویر زیبای او مانند گلستانی سرسبز و زیبا شده است و در هر مکان، چهره دلنواز او درخشش دارد.
هوش مصنوعی: لباس جنگی آدم را از گندم تافت نمیکند، نگو که گندم کسی را به سیاهی میبرد.
هوش مصنوعی: گندم دانههای پیامبر واقعی نیستند و ما را در مسیر زندگی به بلایایی میکشانند؛ تنها نشانه عشق، اثر محبوب است.
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که زیباییها و ویژگیهای ظاهری که در جهان وجود دارند، نشانههایی از وجود حقیقی و صفات الهی هستند. در واقع، این زیباییها نماد تجلیات خالق و بیانکننده صفات او میباشند.
هوش مصنوعی: مراقب باش که حرفهایت تو را به سمت مسیر جدید و ناشناختهای ندهد، زیرا از عادات و زبان مخصوص جامعه آگاه هستی.
هوش مصنوعی: گیسوان او همچون دامی است که سایهاش هرگز گسسته نمیشود و هیچ حلقهای از آن حلقهی مردود نیست.
هوش مصنوعی: لبخندش به قدری زیبا و لطیف است که تمامی هوش و حواس مستان را از آنها میگیرد. نگاه او به قدری جذاب است که چشم و گوش آنها را مسحور میکند.
هوش مصنوعی: دهان او باعث شگفتی مردم شد، چون نمیدانستند که این کلام از کجا آمده و چقدر شیرین است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دو معانی متفاوت دارد: یکی جایی که در وسط قرار گرفته و دیگری بستنی که در آنجا وجود دارد. همچنین ارتباط و پیوستگی بین حرفهای "کاف" و "نون" نیز به نوعی مورد توجه است. به عبارتی، مضمون به شکلی بازیگوشانه به دو چیز جالب و متفاوت اشاره میکند که در کنار هم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: به یکدیگر مینگریم و حضور زیبای کسی را میبینیم که نشان از تغییرات بزرگ و سرنوشتساز در زندگیمان دارد.
هوش مصنوعی: کردارها و جنبشها تنها از اراده او نشأت میگیرد و هیچ انسانی نیست که آرزویی در دل نداشته باشد که با وجود او در ارتباط باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویری اشاره شده است که در آن موهای پرچین و تابدار کسی به شکل زیبایی تزیین شده و حلقهها به هشدار از جنون و عشق در آنجا گره خوردهاند. این توصیف به نوعی نشاندهنده زیبایی و جذابیتی است که در عشق و جنون نهفته است.
هوش مصنوعی: بستهای از گیاهان به همراه دلهایی که خسته و شکستهاند، در هر گوشهای به صورت گروهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در برابر نگاه او، بیماران زیادی از درد و رنج به مرگ دل سپردهاند و در همهجا به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: لب او سرچشمه آب زندگی است و برای عارفان از آن نکات و الهامات میریزد.
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی او به قدری عمیق و والاست که نمیتوان آن را در کلمات گنجاند؛ و حتی توصیف ویژگیهای او هم نمیتواند بهطور کامل او را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: از لبان کسی که همیشه زندگی را تازگی میبخشد، طعم شیرینی را به دست آورد و در زمان عارفان، خضر، رمز و رازهای زندگی را کشف کرد.
هوش مصنوعی: شیرینی لبان او چقدر خوشمزه است و از آن جایی که اهل معنایند، برای آنها زیبا و شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: صفی را بادهای به شدت مست کرده است، به طوری که او از دست دادن خود را نمیفهمد و غرق در لذتهای آن است.
هوش مصنوعی: چشم زیبای مست او چنان جذاب است که هر بدی از نگاه دیگران دور میشود و همین چشم، در دل ساغری از عشق و شوق میسازد.
هوش مصنوعی: کسی دلی را اسیر شوق و عشق میکند که به آنچه در دل دارد، با نگاهش احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: از ظواهر و شکلها تنها به دیدن میپردازد و عمیقاً نمیتواند ماهیت واقعی را درک کند. مرد هرگز نمیتواند چیزی جز حقیقت را درک کند.
هوش مصنوعی: تو نشانههای زیباییام را میبینی؛ من در میان زلف و چهرهات تفاوتها و زیباییهای خود را مینمایانم.
هوش مصنوعی: از اثر داغ و سیاه روی چهره، یگانگی و وحدت او را میبینم و از نشانهها و خطوط، کثرت و تنوع او را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: اینها Beauty هایی هستند که به یار ارتباط دارند و نقاب از زیبایی و چهره او برمیدارند.
هوش مصنوعی: بر روی چهرهی زیبا و روزافزون او حجابهایی وجود دارد، مانند گلها که حجابهایی بر روی آب هستند.
هوش مصنوعی: زن حجاب به خود گرفت تا نشان دهد که وقتی بدون شراب مینوشد، چگونه مست و شیدا میشود.
هوش مصنوعی: شراب او را به دل میریزد، نه در ظرف. عشق او از سر نرود، نه از نفس.
هوش مصنوعی: او بخاطر مخفی نگهداشتن ذات واقعیاش از نگاه دیگران، به جستجوی خویشتن پرداخت و برای این کار، گروهی را گرد هم آورد.
هوش مصنوعی: عقلها و اندیشههای مردم را به سمت و سوی متفاوتی سوق داد و هر یک از آنها را در گوشهای مشغول به فعالیت کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر را به زنجیر و بند کشیدند و دیگری را مشغول نوشتن و سرگرمی کردند.
هوش مصنوعی: یکی در دل و چشم یکی دیگر جای گرفته است، در حالی که برای او راه رسیدن به وصال دشوار شده است.
هوش مصنوعی: یک بار باران خوبی بر خانهای بارید و یکی دیگر در جستجوی بیفایدهای بود.
هوش مصنوعی: یکی را در میان جمع دیدند، اما او را نشناختند. نفر دیگر او را مشاهده کرد و به معرفت و شناختی عمیق رسید و جانش را برای او فدای کرد.
هوش مصنوعی: به یک نفر بینایی و نوری داده شد که بدون هیچ نقصی، زیباییها و حقیقتها را در کنار دیگران ببیند.
هوش مصنوعی: اگر کسی را جستجو کند و از او غایب باشد، دیگر نیازی به تلاش و جستجو نیست.
هوش مصنوعی: شخصی او را دید، اما نتوانست چیزی بگوید و تصمیم گرفت ساکت بماند. این سکوت نشاندهنده این بود که او نمیخواست چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: در واقع، کسی که به دنبال حقیقت است، ممکن است در دام ظواهر و مجازها گرفتار شود.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی او، وجودش در دنیای مادی و جسمانی نمایان شد و حتی انسان نیز عاشق او شد و عشقش را بر خود پذیرفت.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان از پذیرشِ بار مسؤولیت انسان دوری کردند، اما تنها آدم بود که این بار سنگین را بر دوش کشید.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به شناخت و درک واقعی از خودش و تواناییهایش نرسد، نمیتواند به آن صورت که شایسته است، دیده شود و از او درک درستی شود.
هوش مصنوعی: سرانجام، به بندری رسید که در آنجا مورد توجه و محبت کسی قرار گرفت که در ارتباطاتش خوب و پسندیده بود.
هوش مصنوعی: بنابراین او وسایلی را آماده کرد تا هر کسی از این طریق به سوی او بیاید.
هوش مصنوعی: او چهره زیبای خود را میبیند که همچون تصویرش در آب زلال بین گلهای خوشبو نمایان است.
هوش مصنوعی: برای هر چیزی که زیبایی بینظیری دارد، هشت نشانه برای اتصال آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی بر روی گل و نرمی بر سمن افزوده شد و به فرم و قوارهی بید، تاثیری شگرف و زیبا بخشید.
هوش مصنوعی: انسان از تمام موجودات تشکیل شده و به نوعی تجلی تمام زیباییهای خالق است.
هوش مصنوعی: از سرزمین عقل تا دنیای هیولاها، از ظاهر تا جمع اسمها، همگی در یک مسیر قرار دارند.
هوش مصنوعی: از زیبایی او هر دلیلی در انسان نمایان شد و آن جلوههای زیبا در میان مردم ظاهر گشت.
هوش مصنوعی: یک نفر در نظر خود کامل و بینقص بود، اما احساسات عاشقانهاش به شدت او را میآزرد.
هوش مصنوعی: در دنیای عمیق و معنوی، راهی برای او گشوده شد و شاه همه عوالم نمایان گردید.
هوش مصنوعی: چهرهای از حقیقت در آینههای تصویر نمایان شد.
هوش مصنوعی: از اوست که شکلها به وجود آمدهاند، اما در هنر، بر ظاهر تکیه نکن. اگر مردی، به همین اندازه که هست قناعت کن.
هوش مصنوعی: به نظر اهل معرفت، عشق کامل و خوب نیست مگر اینکه به محبوب نخستین هدایت شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.