دگر عار عظیم اندر ضمیرت
که شد تفسیر بر مقت کبیرت
ز نقص عهد میباشد اشارت
که هست از قول بیفعلت امارت
اگر در جمع مردان داخلی خود
همان میگو که بروی عاملی خود
بهیچ اندازهئی قابل نباشی
که گوئی آنچه را عامل نباشی
ز گفتاری که دروی نیست کردار
حذر کن تا نگیرد در گلوخار
ز قول بیحقیقت نزد معبود
نبد مبغوضتر ز اشیاء مردود
ز حق بر تک اینحال از متانت
روا باشد که جوئی استعانت
بسا لعنت بر آن دستار و ریش است
که کذبش بر خدا و خلق و خویش است
غرض لفظی که او بیاعتبار است
به پیش اهل غیرت سخت عار است
هر آن قولی که دروی نیست افعال
نباشد صاحبش را رو باقبال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.