عطار » خسرونامه » بخش ۱۱ - در مدح خواجه سعدالدّین ابوالفضل
خراسان را وزارت داشت بابش
ولی انداخت او تابرد آبش
عطار » خسرونامه » بخش ۱۱ - در مدح خواجه سعدالدّین ابوالفضل
بود بر قرب ماهی شرب آبش
برین میکن قیاس خورد و خوابش
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
چهل روز دگر خود آفتابش
بنور خود گرفته در نقابش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
زیانم سود باشد از خطابش
نمییارم ز هیبت من جوابش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
بقا بودم ولی اندر خطابش
خوشی کردم همی عین عذابش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
حقیقت جملگی آمد حجابش
بسی کردند اینجاگه عتابش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بیک سوزن که کردی آن حسابش
حقیقت بود آن سوزن حجابش
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
چه می خورده است چشم نیمخوابش
که او مست است وهشیاران خرابش
زهی بیداری بختم در آن شب
که آید خواب تا بینم به خوابش
اگر پرسد که بی ما زنده چونی
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۹
جمالِ رویِ هم چون آفتابش
شبی گر باز می بینم به خوابش
به شمشیر از منش نتوان جدا کرد
در آغوش ار کشم مستِ خرابش
چه خوش باشد بدان شیرین زبانی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست
به رسم هندوی از مام و بابش
در اول بود «دیودی» خطابش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
برید از صدمهٔ شاهی نقابش
ز پرده روی بنمود آفتابش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
ز بهر خطبهٔ صدق و صوابش
جلال الدین و دنیا شد خطابش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۰ - جلوس شه غیاث الدین و دنیا تغلق غازی فراز تخت سلطانی چو افریدون و اسکندر
سریر آراست ماه و آفتابش
غیاث دین و دنیا شد خطابش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو
جهان شب شد به چشم نیم خوابش
که ماند اندر پس کوه آفتابش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - عقد کردن خسرو شیرین را
پریشان گشته زلف نیم تابش
بگرد غمزهها می گشت خوابش
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
در آن ساعت که میبوسی جنابش
رسان خدمت ز من بیش از حسابش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید
چو با تیغ و سنان بودی خطابش
که تابش داشتی غیر از رکابش