گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

مبارک روز شنبه گاه پیشین

گه هنگامی است با انوار بیش این

جهان از چشمه خود روی شسته

که و مه سبحه و سجاده جسته

مؤذن قامت خود بر کشیده

جماعت صف به مسجد بر کشیده

ممالک گیر سلطان جهان بخت

در آن ساعت برآمد بر سر تخت

سریر آراست ماه و آفتابش

غیاث دین و دنیا شد خطابش

ملایک جمله گفتندش همانگه

دعا: خلد الرحمن ملکه

خروش کوس، گیتی را خبر کرد

دل بد خواه را زیر و زبر کرد

موافق ریخت گوهرها ز حد بیش

مخالف هم ولیک از دیدهٔ خویش

فلک شادی بدو ران و زمان داد

جهان را مژدهٔ امن و امان داد