گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

سپید برف برآمد به کوهسار سیاه

و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای

و آن کجا بگوارید ناگوار شده‌ست

و آن کجا نگزایست گشت زود گزای

رودکی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای

مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای

بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست

بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای

بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق

[...]

عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی

 

همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای

نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای

غذای روح سماعست و آن شخص نبید

خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای

نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۴ - در مدح محمدبن محمودبن ناصرالدین گوید

 

مرا دلیست گروگان عشق چندین جای

عجب تر از دل من دل نیافریده خدای

دلم یکی و درو عاشقی گروه گروه

تودرجهان چو دل من دلی دگر بنمای

شگفت و خیره فرو مانده ام که چندین عشق

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید

 

هزار منت بر ما فریضه کرد خدای

که شاد کرد دل مابه میر بارخدای

امیر ماعضد دولت و مؤید دین

که بر بزرگان فرخنده سایه تر زهمای

سپهبدی که چو خدمتگران به درگه اوست

[...]

فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳

 

دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای

تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای

بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال

تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای

دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز

[...]

قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴

 

به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم

نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای

دو پای دارم چار دگر بباید از آنک

به هفت کشور نتوان رسید بی‌شش پای

چنان زندگانی کن ای نیک رای

[...]

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح نصیرالدین علی

 

بفر صاحب دولت نصیرالدین خدای

بهشت وار بیاراست این خجسته سرای

بهشتوار شود هر سر او هر مجلس

که کرد دیدن او صدر دین و دینارای

بجاه صاحب عادل شد اینسرای بهشت

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در هجو شاهری

 

من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای

هزار مُنجیک از پیش من کم آرد پای

خجسته خواجه نجیبی خطیری و طیان

قربع و عمعق و حکاک قرد یافه‌درای

اگر به عهد منندی و در زمانه من

[...]

سوزنی سمرقندی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۷ - از ترکیب بندی است در توحید و مناجات و پند و موعظت و منقبت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

 

حبیب ایزد بی چون رسول بارخدای

محمد قرشی آفتاب هردو سرای

چراغ عالم و خورشید شرع و بدر هدی

وزیر عقل و ندیم فرشته خاص خدای

رسول بازپسین مصطفای نیکو خلق

[...]

قوامی رازی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۰

 

بر آفتاب حوادث بسوزم اولیتر

که به هر سایه بود بر سرم سپاس همای

از این سپس من و کنجی و خانهٔ تاریک

که سرد شد دلم بر هوای باغ و سرای

انوری
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۵

 

خدایگانا صدور زمانه شمس الدین

ایا چو نور خرد رای تو جهان آرای

به هیچ دور فلک قفل های حادثه را

به از ضمیر تو نادیده هیچ قفل گشای

چو طبع منطقیان لطف تو سخن پرور

[...]

ظهیر فاریابی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - و له ایضاً یمدحه بعد وفات ابیه و یذکر جلوسه القضاء الرباسه

 

باقتصاد ارادت نهاد حکم خدای

اساس مصلحت روزگار بر شوو آی

قیاس آن ز شب و روز و ماه و خورمی کن

که چون یکی برود دیگری بگیرد جای

بروج را زپس یکدیگر طلوع بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۱ - وله ایضا

 

زهی شکوه تو از روی ملک رنگ زدای

ضمیر تو بهمه کار خیر راهنمای

تویی که هست ترا آفتاب در سایه

تویی که هست ترا روزگار دست گرای

هوای دولت تو دوست ساز دشمن سوز

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز

 

به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای

کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای

چه دوستی کند ایام؟ اندک اندک بخش

که بار بازپسین دشمنیست جمله ربای؟

چه مایه بر سرِ این مُلک سروران بودند

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶

 

نداند آنکه درآورد دوستان از پای

که بی‌خلاف بجنبند دشمنان از جای

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷

 

نه هر که موی شکافد به تیر جوشن‌خای

به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۲

 

نگاه می‌کنم از هر چه آفرید خدای

مرا سه چیز خوش آمد درین بهشت سرای

یکی سماع و دوم باده و سیم شاهد

که اختیار همین هر سه کرد عالی رای

نه هم چو زمزمه‌ی مطرب است شوق‌انگیز

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۴

 

که می‌برد خبر از من بدان جهان آرای

که زینهار تو و عهدِ من برایِ خدای

تو آفتابی و من ذرهّ‌ ای چنان نکنی

که در زمانه شوم چون هلال دست‌نمای

مرا خوش است به دشواری و به آسانی

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۰

 

دل شکسته ی ما را رعایتی فرمای

به پرسشی چه شود الله الله از سرِ پای

دمی درآی و زمانی بپای و در خلوت

کله فرو نه و بندِ بغلترق بگشای

اگر بلایِ دلِ مردم است بالایت

[...]

حکیم نزاری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode