قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - در زمان ولیعهدی شاهنشاه اسلامپناه ناصرالدین شاه غازی خلد الله ملکه فرماید
الا ای خمیده سر زلف دلبر
که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
چو فخری عزیز و چو فقری پریشان
چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر
همه سایه در سایهیی همچو بیشه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در تعریف کتاب باده بیخمار و ستایش خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طابالله ثراه گوید
لبالب کن ای مهربان ماه ساغر
از آن آبگلگون از آن آتش تر
کزان آتش تر بسوزیم دیوان
وز آن آبگلگون بشوییم دفتر
همای من ای باز طوطی تکلم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۳ - در مدح صدر اعظم
چو شد ز اختران دوش این سبز طارم
درآگین چو اورنگ فیروزهٔ جم
کنار افق از شفق گشت رنگین
چو پهلوی سهراب از تیغ رستم
کواکب پس هم فروزان ز مشرق
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۳۳
چو از نعمت حق شود بنده غافل
خداوند بر وی بلایی فرستد
تو گویی بلا نعمتی هست دیگر
که غافل ز بیمش خدا را پرستد
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۶
تویی چرخ و بس بد ترا فخر رفعت
منم خاک و بس بد مرا ذُلّ پستی
شکستی دلم را ولی شکر گویم
که دل از شکستن پذیرد درستی
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
کنون کز ملامت ترا نیست پروا
بکش تیغ بر ما بکش بی محابا
به پای تو جان خواهم افشاند روزی
چه امشب به قتلم رسانی چه فردا
به خون ریزیم حکم کن بی غرامت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱
به عهد بتان اعتباری ندیدم
چو دوران گردون قراری ندیدم
از آن چشم خونریز چون زلف سرکش
به جز دلبری شعاری ندیدم
به ملک دل از شورش خیل عشقت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴
به میدانت از کشتگان نیست جانی
که بتوان به دلخواه زد دست و پایی
مرا بر مگردان ز دنبال محمل
اگر باید این کاروان را درایی
پس از قتلم انداختی بر سر ره
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۵۶- تاریخ وفات سید شجاع جندقی
چو سید شجاعم وداع جهان کرد
ز پیکر توان کرد و طاقت وداعم
رقم زد به تاریخ فوتش صفائی
به فردوس رو کرد سید شجاعم
۱۲۷۰ق
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۵۹- تاریخ ولادت رباب، یکی از دختران شاعر
به مولود این دخت با فر و تابم
که در نام فرخنده آمد ربابم
سرودم پس از نفی پای ذنب را
ز برج صباحت دمید آفتابم
۱۲۹۴ق
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
چه خوردی که گشتی چنین ارغوان رخ
بگوتا کنیم ارغوانی از آن رخ
چو قد و رخت سرو ومه بود بودی
گر این را چنین زلف و آنرا چنان رخ
شفق لاله گون گشته از عکس رویت
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
کجا طلعت مه چو روی توباشد
کجا نکهت گل چوبوی توباشد
نه کان بدخشان چو لعل تو دارد
نه خورشیدرخشان چوروی توباشد
چو دیدم که زلف تو شد همچو چوگان
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
ز مو قیمت مشک وعنبر شکسته
به لب نرخ قند مکرر شکسته
چه پرسی دلم ازچه بشکسته در بر
دلم در بر از دست دلبر شکسته
بت من به هنگام مستی مکرر
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴
وفا گر بگوئیم داری نداری
صفا گر بگوئیم داری نداری
به ما بوسه ای از لب شکرینت
روا گر بگوئیم داری نداری
به هر کس تو را التفات است اما
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۷ - تجدید مطلع
علی گر، ز الاّ عَلَم بر نمی زد
به جز حرف لا از کسی سر نمی زد
یکی بودن حق نبود آشکارا
به عمرو ار، که تیغ دو پیکر نمی زد
زبان خدا بود در هر مقامی
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ساقی کوثر امیرالمؤمنین علیه السلام
سقاک الله ای ساقی نیک منظر
بده می چه می زان می روح پرور
چه می زان مئی کاورد نور در دل
چه می زان مئی کافکند شور بر سر
از آن می که سلمان از آن شد مسلمان
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۲
مزن تیر بر سینه ام ناتوانی
که دارم ولی ناتوان از جدائی
مشو غایب از دیده یکدم خدا را
که خواهد زتن رفت جان از جدائی
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۱۱ - خطاب به حضرت والا شاهزاده شمس الشعرا گوید
ایا شمس گردون فضل و بلاغت
زتو تربیت یافته هر سخندان
تو را می سزد دعوی فضل کردن
که داری به دعوی زگفتار برهان
تو را می سزد مدحت شاه گفتن
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
به ما عید مولود شاهی مبارک
که بر ممکنات است مولا و مالک
علی ولی پیشوای خلایق
دلیل رسل رهنمای ملایک
رساننده عارفان بر مقاصد
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۵
فرو ماندهای گر به غم و ابتلائی
نمایم ترا ره به دار الشفائی
شفاخانه حق از سبق رحمت
هر آن درد را هست آنجا دوائی
حسین آن خداوند ملک شهادت
[...]