گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۴۵ - یا علی ای محرم یزدان پاک

 

یا علی ای محرم یزدان پاک

ازغم هجران توگشتم هلاک

ای شه با کر وفر دادگر

بر من آشفته دل آور نظر

علت ایجاد دو عالم توئی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۴۷ - در فرق کمال ومال

 

مرا با کمالی بگفت ازملال

بود حرف تشبیه کاف کمال

بگفتم دهدنشئه چون می کمال

کم از می بود مستیش کی کمال

به کسب کمال آنکه کوشد خوش است

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۴۸ - درجفر

 

بکن هرچه داری ز یزدان سؤال

بتاریخ روز وشب وماه وسال

پس آنگه حروفات اوراشمار

شماری هم از نقطه هایش بر آر

برابر کن این دو عدد را به هم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۴۹ - درشکایت

 

فلک راچه کین باشداز من به دل

که جوروجفا میکند متصل

به روزوشب وهفته وماه وسال

نه بگذاردم یکدم آسوده حال

زند بر رگ جان من نیشتر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۱ - مناجات

 

الهی ترحم به عبدالذلیل

ذلیلم ما ای خدای جلیل

لنا لیس فی الدار زادالثواب

مگرفضل توگیرد از رخ نقاب

همه رهروان وهمه گمرهیم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۲ - حکایت

 

همان طایری را که خوانند بوم

برآنندجمعی که مرغی است شوم

شنیدم که مرغی است سعد ونکو

که میبود درخانه ها جای او

بسی انس با آدمیزاد داشت

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۳ - مناجات

 

الهی تو آگاهی از حال من

به باطل تلف شد مه وسال من

گر ازمن نیامد ثوابی به دهر

به دوزخ مسوزانم از روی قهر

غفوری وغفاری ای دادگر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۴ - در اشکال رمل

 

یکی فرد وسه زوج لحیان بخوان

چوشد عکس شد عتبه الداخل آن

ز یک زوج وفردودو زوج دگر

شود حمره عکسش نقی ای پسر

شودنصره خارج دو فرد و دوزوج

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۵ - نکته

 

یکی ریخت گندم به خاک زمین

بشدآبیارش به صبح و پسین

خویدی بشد سبز وپس خوشه کرد

خزان ناگهان آمد وگشت زرد

گرفتند داس از برای حصاد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۷ - فی التنبیه

 

شبی یاددارم که شمع و لگن

بگفتندبا بی زبانی سخن

من افتاده در پیش ایشان خموش

بداده بگفتارشان گوش هوش

لکنگفت با شمع روشن ضمیر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۹ - مناجات

 

خدایا چو بر لب رسد جان من

شو آندم نگهدار ایمان من

مرا بر پرد چون ز تن مرغ روح

ز رحمت ده آندم به حالم فتوح

برندم ز تابوت چون درمزار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۶۰ - حکایت

 

یکی را که گفتند دارد گناه

گرفتندناگه غلامان شاه

نهادند زنجیر بر گردنش

که شدخسته در زیر آهن تنش

ندیدم به رخسار اوگردغم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۶۱ - حکایت

 

شبی رفت دزدی سوی خانه ای

که چون مرغ پیدا کند دانه ای

بسی جستجوکرد چیزی ندید

ز بدبختی خویش شد ناامید

ز گرما بر اوگشت غالب عطش

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۶۲ - تذکر

 

من از زهدان گشته ام گر بری

مبادا که ظن بد از من بری

به من زاهدی گشته بی التفات

مرا کرده چون شاه شطرنج مات

یکی روز از من طلب کرد پول

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode