خدایا چو بر لب رسد جان من
شو آندم نگهدار ایمان من
مرا بر پرد چون ز تن مرغ روح
ز رحمت ده آندم به حالم فتوح
برندم ز تابوت چون درمزار
نظرکن به حال منخوار زار
ترحم به حال من خسته کن
ز قیددوعالم مرا رسته کن
در آندم که منزل دهندم به گور
به من رحم کن ای رحیم غفور
چو بر من گذارند سنگ لحد
بشو مونسم ای خدای احد
نکیرینت آیند چون بر سرم
خدایا در آن لحظه شویاورم
چو از من نمایند ایشان سؤال
مددکن که تا گویم ای ذوالجلال
مرا پاک یزدان یکتا خداست
رسولش محمد(ص) مرا پیشواست
ولیش علی هست مولای من
بودخواجه دین ودنیای من
نگویم چنین کن به من یا چنان
بکن آنچه شأن خدائی است آن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.