مرا با کمالی بگفت ازملال
بود حرف تشبیه کاف کمال
بگفتم دهدنشئه چون می کمال
کم از می بود مستیش کی کمال
به کسب کمال آنکه کوشد خوش است
شراب حلال ار بنوشد خوش است
ز شه حکمآید چودر ضبط مال
شودضبط مال تو بی قیل و قال
کمال تو هر جا تو را همره است
نه دزدش بردضابطش نه شه است
نخواهدگماری به اوپاسبان
نه حاجت که اورا نمائی نهان
کمالی کز آفات باشد بری
نگرددکس او را چرا مشتری
چوالماس باشد به قیمت کمال
بودمال مانند ظرف سفال
خریدند صدکوزه از کوزه گر
نگردید پیدا یک الماس خر
جواهر شناس است الماس خواه
که تا سازدش زینت تاج شاه
خریدار الماس بسیار نیست
نپندار کورا خریدار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.