عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱ - طبق نظر محققان شانزده بیت ابتدایی توسط نسخه برداران اضافه شده و از همای و همایون خواجوی کرمانی وام گرفته شده است
هزاران درود از جهان آفرین
سوی روضهٔ سید المرسلین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه
ز بهر شبیخون و از بهر کین
تو گفتی که بر رسته اند از زمین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی
یکی حی بد برسه منزل زمین
مقام هزبران پرخاش و کین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه
چنان بگسلمشان ز روی زمین
که بر من کنند اختران آفرین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بگشت این بر آن تیز و آن هم برین
گه این حمله بر دو گه آن جست کین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
چو بسیار گشت این بر آن آن برین
همام دل آور در آمد بکین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
بزد نیزه و خود را از زمین
برآورد آن دخت نسرین سرین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه
نباید کی سازند بر ما کمین
بسازند رزم و بجویند کین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
میان مصاف اندر آن خشم و کین
به بالا برآورد و زد بر زمین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
از آن هر دو سر خون چکان بر زمین
ملک گفت ایا در خورآفرین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه
ابا شادی و خرمی هم قرین
برفتند با وی سه منزل زمین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه
خداوند مزدت دهاد اندرین
که رفت آن گران مایه گل در زمین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
و گر استوارم نداری برین
سر گور بگشای و نیکو ببین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
همی رفت ازو خون چکان بر زمین
شده پر ز خونش نمد زین و زین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
کنیزک بگفتا چو بیند چنین
چه گوید که چون اوفتادست این

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
کنیزکش را داد فرمان که هین
برو سوی آن مرد اندوهگین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
بگفت این و بنهاد سر بر زمین
به سجده به پیش جهانآفرین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
به گلشاه بر ورقهٔ بآفرین
همی گفت ای دوست سیرم ببین

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
به ورقه بگفت: ای بخود دوربین
مرا درد و غم کرد جانم حزین.

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد
بدین حال رفتی دو منزل زمین
دل اندر کف عشق آن حور عین
