گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

وگرنه بفرمود تا گردنم

زنند و به آتش بسوزد تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۹

 

که با خاک چون جفت گردد تنم

نگیرد ستمدیده‌ای دامنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۷

 

سرافراز گردد مگر دشمنم

فرستاده را سر ز تن برکنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵

 

بدو گفت بهرام جنگی منم

که بیخ کیان را زبن برکنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۰

 

بدارم تو را همچوجان و تنم

بکوشم که پیمان تو نشکنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۲

 

بدو گردیه گفت اینک منم

که بر شیر درنده اسپ افگنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۱

 

که تیمار بردی ز نازک تنم

کجا آهنین بود پیراهنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۴

 

به پیش سپاهش به راه افگنم

همه لشکرش را بهم بر زنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

چو آزرمها بر زمین برزنم

همی بیخ ساسان زبن برکنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

ببستر برآید زتیره تنم

وگر خسته ازخنجر دشمنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲

 

نخستین جگرخسته از وی منم

که پر درد ازویست جان و تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۶

 

دلاور بدو گفت من بیژنم

برزم اندرون پیل و رویین‌تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۳

 

که نامرد خواند مرا دشمنم

ز ناخسته بردار کرده تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۳

 

دریغا که شادان شود دشمنم

چو بینند بر دار روشن تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۵

 

شوم گر ببینمش بی بیژنم

همانگه سرش را ز تن بر کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۱

 

که آرد نشانی ز نستیهنم

وگرنه دو دیده ز سر برکنم

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode