اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۸ - گشتن گرشاسب با مهراج گرد هند
چو دم زد فتد روشنی در هوا
بدان روشنایی کند شب چرا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
ندارد ز بن دادگر پادشا
کسی بی گنه را به زندان روا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳
مرا بی وفا خواند آن بی وفا
که هرگز نگوید سخن بی جفا
ز من چون رسد بی وفائی بدوست
که دشمن نبیند ز من جز وفا
ندانم صواب از خطا زین قبل
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵ - در ستایش پیغمبر (ص) و یارانش
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
ز زنجیر و قلابه سنگ ها
همه در میانش بشد طوطیا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
چنین داد پاسخ که توران سپاه
گزینند هم اندرین شاه را
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح
یک امروز و فردا هم اینجا بیا
تو مهمان مایی و ما کدخدا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب
بگویید کین پهلوان شما
یکی بود من کردم آن را دوتا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
گروهی پذیره فرستاد شاه
فرستاده چون شد هم از گرد را
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۲ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او
ترا یک خدا هست ما صدخدا
همان پاک و پاکیزه ماند به جا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
به قدرت برآورد فرش و سما
شب و روز و خورشید فرمانروا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۶ - لشکرکشیدن رای هندی به جنگ فرامرز و رفتن فرامرز به رسم فرستاده،نزدیک رای
به پای خود اندر دم اژدها
خردمند رفتن ندارد روا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک
چنین گفت روشن دل رهنما
که گر نام جویی مترس از بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا
ببود آن شب اندر بر دلربا
چو خورشید تابان برآمد ز جا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۵ - کشتن فرامرز،اژدها را
چو تنگ اندر آمد سوی اژدها
سیه مار تند اندر آمد ز جای
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۵ - کشتن فرامرز،اژدها را
بیامد پس پشت نر اژدها
نهاد از بر چرخ دام بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را
نیندیشد از شیر و نر اژدها
نترسد ز سختی و روز بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را
دو شیر و دو گرگست و یک اژدها
که گیتی از ایشان شود پربلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۸ - نصیحت کردن ایرانیان،فرامرز را
چه شیر و چه گرگ و چه نر اژدها
کز ایشان زمین و زمان در بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۸ - نصیحت کردن ایرانیان،فرامرز را
نرفتست و هرگز نیارد روا
همیدون شدن در دم اژدها